اطلاعات کلی خبر
عنوان خبر :
کافه کتاب- فاطمه قاسمی پور
متن کامل خبر
از پنجره مسافرخانه
احمدرضا احمدی، کتابسرای نیک: ۱۳۹۵
شاعر را به بیمارستان بردیم، خونریزی معده کرده بود. منتظر این حادثه بودیم با آن وضع خوردن، افراط در سیگار، مادر غصههای دیگران بودن، تو گفتی وقتی در بیمارستان لباس به تنش میکردند یک اسکلت شده بود. دوباره این روزها با همه ناسازگار شده بود، از همه چیز ایراد میگرفت. حتی همسرش را که خیلی دوست داشت و عاشقش بود مدام تحقیرش میکرد. همسرش تحملش میکرد، مادرش شده بود و در بیمارستان در بیست و چهار ساعت همراه همسرش بالای سرش بودید. به همه فحش میداد به تنها کسی که فحش نمیداد تو بودی. فقط از دست تو غذا میخورد. همه ولگردان در بیمارستان به دیدارش آمدند. همه در دست خوشههای انگور داشتند. همه شعرهای شاعر را با هم میخواندند. شاعر فقط به آنها لبخند میزد. از پزشکان نفرت داشت. من و تو همه گوشهها، زاویهها و کل دایره را که در آن محاصره هستیم فراموش کردهایم...