اطلاعات کلی خبر
عنوان خبر : خارجی ستیزیِ کورکورانه نتیجه معکوس دارد
کد خبر : ۲۹۴۳
تعداد بازدید : ۱۷۰
متن کامل خبر

همشهری/ فرهاد مجیدی یکی از گزینه‌های فدراسیون فوتبال برای نیمکت تیم ملی ایران است. بعد از حذف تیم ملی ایران از جام‌جهانی، اخبار زیادی در مورد کادرفنی این تیم شایعه شده است. بسیاری بر این باورند که دوران کارلوس کی‌روش به سر رسیده و باید سراغ مربیان دیگری برویم. در این میان عملکرد موفقیت‌آمیز مربیان بومی ‌در جام‌جهانی باعث شده خیلی‌ها حس کنند ما هم در تیم ملی ایران باید مربی داخلی داشته باشیم. در همین راستا، نام فرهاد مجیدی زیاد به گوش می‌رسد؛ سرمربی فعلی الاتحاد کلبا که فصل گذشته با استقلال قهرمان لیگ برتر شد. حتی مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال هم به نوعی تأیید کرده که نام مجیدی بین گزینه‌ها هست. هم‌اکنون نمی‌دانیم فرهاد چقدر به نیمکت تیم ملی نزدیک است، اما به‌طور کلی نشانه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه شاید برگزیدن او برای چنین سمتی در برهه کنونی آنقدرها منطقی نباشد. طبیعتاً عمده توجهات به فرهاد مجیدی به‌خاطر این است که او یک قهرمانی طلسم‌شکن با استقلال به‌دست آورده. مجیدی در شرایطی توانست با آبی‌ها فاتح لیگ برتر شود که این تیم در بازه زمانی ۹سال پیش از آن نتوانسته بود قهرمانی در این مسابقات را تجربه کند. البته که این، موفقیت بزرگی بود. با این حال باید به یاد بیاوریم در دهه هشتاد ۳مربی ایرانی دیگر دقیقاً با همین فرمول و به همین سبک روی نیمکت تیم ملی ایران نشستند که هیچ‌کدام موفق نبودند. امیر قلعه‌نویی در لیگ پنجم استقلال را بعد از ۶سال قهرمان کرد و نیمکت تیم ملی را پاداش گرفت، علی دایی در لیگ ششم سایپا را بعد از ۱۲سال قهرمان کشور کرد و سرمربی تیم ملی شد، افشین قطبی هم در لیگ هفتم پس از ۶سال پرسپولیس را به جام رساند و همین پاداش را گرفت. در نهایت اما کدام‌یک از این ۳مربی موفق بودند؟ هیچ‌کدام. هر ۳آمدند، سوختند و رفتند. نتایج بدی که این ۳نفر گرفتند باعث شد بسیاری از تحلیلگران از «عجله» مسئولان فدراسیون فوتبال ایران برای انتخاب آن‌ها گلایه کنند. حالا چه تضمینی وجود دارد که یکی مثل مجیدی پس از تنها یک قهرمانی در لیگ روی نیمکت تیم ملی بنشیند و همان اتفاق تکرار نشود؟ به این ترتیب ممکن است تیم ملی و خود فرهاد متضرر شوند و فرصت یک همکاری ایدئال در شرایطی مناسب‌تر را از دست بدهند. دیگر نکته منفی، شباهت فضای این روزهای فوتبال ایران به اتمسفر بعد از جام‌جهانی ۲۰۰۶ است. ۱۶سال پیش هم که تیم ایران با برانکو در آلمان ناموفق ماند، موجی از خارجی‌ستیزی کور به‌وجود آمد و به قول رایج آن روزها «خرد جمعی» حکم به انتخاب سرمربیان داخلی داد. در ادامه اما دیدیم که این روند موفقیت‌آمیز نبود و حضور کارلوس کی‌روش، به‌خصوص در سال‌های ابتدایی به فوتبال ملی ایران کمک کرد. حالا هم درست است که کی‌روش به آخر خط رسیده، اما هیچ دلیل محکمه‌پسندی وجود ندارد که همه مربیان خارجی دیگر در فوتبال ایران نتیجه نگیرند. چه بسا اگر ۳سال پیش هروه رنار سرمربی تیم ملی شده بود، الان شرایط به کلی فرق می‌کرد. در نتیجه خوب نیست به‌طور کلی و چشم‌بسته قید دانش وارداتی را بزنیم. مطمئن باشید مربیان خارجی خوبی پیدا خواهند شد که حتی با بودجه موجود در فدراسیون به‌کار تیم ملی بیایند.