اطلاعات کلی خبر
عنوان خبر : اکران با من نمی‌سازد
کد خبر : ۳۲۳۰۷
تعداد بازدید : ۷۱
متن کامل خبر

بازیگر فیلم «سینمامتروپل» گفت: کارگردان در جریان راه‌اندازی سینما در روزهای جنگ حضور داشته و متروپل جزوی از خاطرات اوست. بازیگر سینمامتروپل، نوشین مسعودیان در گفت‌وگو با ایرنا درباره این فیلم گفت: پیش از اینکه سینمامتروپل را بازی کنم فکر نمی‌کردم اینقدر تأثیر در من داشته باشد. اما وقتی با محمدعلی باشه‌آهنگر کار می‌کنید؛ همه چیز فرق می‌کند. باشه‌آهنگر در جریان راه‌اندازی سینما در روزهای جنگ حضور داشته و متروپل جزوی از خاطرات اوست؛ پیش از هر سکانس توضیح می‌داد که اینجا چیست و شما چه می‌کنید؛ اصلاً حسی که در چشم‌های او می‌بینید، انکارشدنی نیست. وی ادامه داد: مادرم متولد آبادان و بزرگ‌شده تهران است و خیلی سال پیش از آبادان به تهران آمد. اقوام جنوبی داشتیم که از آبادان حرف می‌زدند و همیشه خانه ما پر از خاطره جنگ و آبادان بود. این‌ها برای من در ایفای نقش در سینمامتروپل بی‌تأثیر نبوده؛ اما فکر می‌کنم جنگ ایران و عراق بخشی از خاطره‌های همه ماست. باشه آهنگر در جریان راه‌اندازی سینما در روزهای جنگ حضور داشته و متروپل جزوی از خاطرات اوست؛ پیش از هر سکانس توضیح می‌داد اینجا چیست و شما چه می‌کنید؛ حسی که در چشم‌های او می‌بینید، انکارشدنی نیست. مسعودیان درباره تجربه بازی در سینمامتروپل و حس جنگ، توضیح داد: آن زمان که من عاشق سینما شدم، فیلم‌ها درباره جنگ خیلی پررنگ بودند؛ احساسات آدم‌ها و خانواده‌هایی که دنبال بچه‌هایشان بودند از طریق سینما حس جنگ را انتقال می‌داد و نمی‌توان این موضوع را فراموش کرد. این بازیگر در پاسخ به اینکه چطور برای سینمامتروپل انتخاب شده، توضیح داد: وقتی فیلم برف آخر را بازی کردم، باشه‌آهنگر جزو هیئت داوران مرا دیده بود و برای سینمامتروپل انتخاب کرد. مسعودیان با اشاره به تعویق اکران و توقیف سینمامتروپل گفت: عادت کرده بودم در فیلمی بازی کنم و آن فیلم اکران نشود. فیلم‌نامه‌ها را که قبول می‌کردم و به تهیه‌کننده می‌گفتم احتمال اکران نشدن این فیلم زیاد است. وی ادامه داد: بعد از برف آخر، یک مینی‌سریال به اسم اهل هوا بازی کردم که با پژمان بازغی هم‌بازی بودم و هنوز اکران نشده؛ سینمامترو پل هم که سه سال اکران نشد و حالا تابستانی که برف آمد هم به این وقفه طولانی افتاد. این بازیگر با بیان اینکه اکران سینمامتروپل هربار به تعویق می‌افتاد، توضیح داد: سینمامتروپل خیلی ناگهانی اکران شد؛ همچنان حس می‌کردم نمی‌شود، تا اینکه اکران مردمی شد و باور کردم بالاخره فیلم اکران شده است. بازیگر سینمامتروپل درباره حواشی جشنواره فجر و اکران این فیلم گفت: هر چه سینمامتروپل را دوست دارم، اتفاقات بعد از آن و جشنواره فجر، فرایند مضطرب‌کننده‌ای بود و نتوانستم از کاندید شدن لذت ببرم. شرایط به‌هم ریخته بود و نمی‌دانستیم باید چه واکنشی داشته باشیم. وی افزود: از جشنواره فجر تا این دو سال توقیف و یک سال اکران نشدن فیلم، سخت بود. انگار بچه‌ای داشتم که به من بی‌مهر و بی‌توجه بود. من در آن روزها، شهرستان سر کار بودم و نشد همراه فیلم باشم و در جشنواره شرکت کنم، نمی‌دانم اگر سر پروژه نبودم و قرار بود تصمیم بگیرم چه می‌کردم؛ اما نشد همراه فیلم باشم. مسعودیان در واکنش به کاندید شدن و سیمرغ گرفتن توضیح داد: سیمرغ و جایزه گرفتن خوشحال‌کننده است؛ ولی اگر بخواهیم جشنواره‌ها و جایزه گرفتن را ارزش کار خود قرار بدهیم نمی‌توانیم ادامه دهیم. وی افزود: پیشنهاد بازی در سریال‌های پلتفرم‌ها را داشتم اما یا پروژه به وقفه خورده یا نشده که در سریال‌ها همکاری کنم. نمی‌توانم کار کردن در پلتفرم‌ها را در اولویت بگذارم فقط به این دلیل که پلتفرم است؛ چون اگر نقش را دوست نداشته باشم، خروجی خوبی نخواهد داشت و این به‌ضرر همه است؛ عجله برای آن ندارم. مسعودیان تأکید کرد: سینما برای من آرزوی بچگی است. اینکه آیا می‌توانم جای آن ستاره باشم؟ کجا باشد مهم نیست، ممکن است فیلمی کار کنم که خارج از ایران باشد، سریال یا کار کوتاه باشد؛ من از جلوی دوربین بودن لذت می‌برم. این بازیگر با اشاره به خاطره‌ای از روزهای ضبط سینمامتروپل، اظهار کرد: اوایل بازی در سینمامتروپل بود؛ یک پلان با مجتبی‌پیرزاده داشتیم که من را جلوی سینما پیاده می‌کند و من باید به داخل سینما بروم. ما مدام این پلان را می‌گرفتیم و باشه‌آهنگر خطاب به من از انتهای خیابان فریاد می‌زد: من دارم پشیمان می‌شوم از انتخاب کردن تو و داری مرا پشیمان می‌کنی؛ می‌خواهی فیلم را خراب کنی؟ و من هم نمی‌فهمیدم چه چیزی خراب است که آن را درست کنم. وی افزود: آمدند جلو و برای من توضیح دادند عراقی‌ها لب اروند هستند و این شهر جنگ زده است؛ باید حس بیشتری داشته باشی. حس بیشتر از من می‌خواستند و می‌گفتند حسی در صورت تو نمی‌بینم. مسعودیان تأکید کرد: آدم‌ها در روزهای جنگ، لحظه‌ها را عمیق‌تر حس می‌کنند و برون‌ریزی زیادی نسبت به لحظات دارند. وقتی مرگ پشت در است هر لحظه را ۱۰ برابر زندگی و همان لحظه که فکر می‌کنی عراقی آن طرف اروند هستند، یک لیوان چای طعم متفاوتی دارد. وی ادامه داد: رفته‌رفته ذهن‌های ما به‌هم نزدیک شد و قرار شد هر حسی را کامل اجرا کنیم؛ چون این شاید آخرین دفعه آن باشد.