[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۰۷۵
  • دوره جدید

فیلم‌هایی که معلولان را روی پرده آوردند، روزنامه شیراز نوین

سینمای ایران طی بیش از نیم دهه، ادای دین خوبی نسبت به معلولان و کم‌توانان ذهنی و جسمی داشته است؛ در این سال‌ها آثاری با محوریت این قشر به تولید رسیده که جنبه‌های مختلفی از مشکلات و نقش آنها در خانوده و جامعه را به تصویر کشیده و هر بار نگاه جدیدی به این حوزه تزریق شده که از بیان کلیشه‌ای آن جلوگیری کرده است.
به گزارش ایرنا، معلولان و کم‌توانان به‌عنوان بخشی از کلونی جامعه، عهده‌دار بخش‌هایی از روایت‌گری سینمایی بوده‌اند؛ این اتفاق در سینمای جهان با آثار مهمی چون نظریه‌ همه چیز، من پیش از تو، کریپ کمپ، ری، نفس بکش، داستان تری فاکس، دست‌نیافتنی‌ها، پای چپ من، راه برو بران رودئو، اصول مراقبت، لباس غواصی و پروانه و ... رقم خورده است. در سینمای ایران نیز آثار بسیاری، گوشه‌هایی از زندگی معلولان را به نمایش گذاشتند که این تصویرگری، در برخی موارد در حافظه ماندگار مخاطبان ثبت شده است.
در ادامه به برخی از فیلم‌هایی که تصویر دگرگونه و تأثیرگذاری از جامعه معلولان به ثبت رسانده‌اند، اشاره می‌کنیم:
سوته‌دلان
علی حاتمی؛ سینماگر پیشروی سینمای ایران، حرفه‌ای‌ترین تصویرگری از یک معلول را در سینمای پیش از انقلاب کشور به ثبت رسانده است؛ تصویرگری‌ که به ‌شدت دیده شد و هنوز هم در خاطره‌ها زنده مانده است.
سوته‌دلان داستان دو برادر را روایت می کند که یکی از آنها، دارای معلولیت ذهنی است و برادر بزرگتر برای رهایی از بار مسئولیت‌های برادر کوچکتر، او را با دختری آشنا می‌کند. برادر کوچکتر دل به دختر می‌بندد و در این راه، با مشکلاتی روبه‌رو می شود و در نهایت فرجامی تراژیک را برای برادر معلول با خود به ارمغان می‌آورد.
گل‌های داوودی
فریدون جیرانی جوان و رسول صدرعاملی پرانگیزه، داستانی تراژیک را در گل‌های داوودی به ثبت رساندند تا نخستین تصویرگری حرفه‌ای از جامعه معلولان در سینمای پس از انقلاب با این فیلم رقم بخورد.
عباس صفاری در مشاجره‌ای با دوست خود، باعث مرگ ناگهانی وی شده و به ۲۵ سال حبس محکوم می‌شود. با سپری شدن ۲۰ ساله محکومیت و عفو ۵ ساله آخر، قرار آزادی عباس صادر می‌شود اما روز موعود در شرایطی که همگان منتظر آزادی عباس هستند، استوار هدایت خبر مرگ ناگهانی عباس را به همسرش، عصمت، می‌دهد. عصمت از گفتن حقیقت به جواد؛ فرزند نابینای خود که در آستانه برگزاری مراسم ازدواجش قرار دارد، خودداری می‌کند.
مسافران مهتاب
مهدی فخیم‌زاده در مسافران مهتاب یکی از تأثیرگذارترین معلولان سینمایی را به تصویر کشید؛ یک نقش‌آفرینی ملتهب که تا مدت‌ها نام نمکی و دیالوگ مهمش یعنی «می‌خوای اذیت کنی؟» در حافظه مردم کوچه و بازار ماند و حتی به مهم‌ترین نقش‌آفرینی فخیم‌زاده در کارنامه سینمایی‌اش تبدیل شد.
سلیمان در پی بیکاری و فقر به همراه برادرش نمکی که معلول ذهنی است، به شهر رفته و در خانه برادر دیگرش، مراد، ساکن می‌شود. سلیمان در پی یافتن کار از نمکی غافل می‌شود و مراد نیز که از حضور آنها در شهر به ستوه آمده بود، نمکی را تحت آزار و اذیت قرار می‌دهد. غفلت سلیمان از نمکی به دنبال درگیری کاری و همچنین آزار و اذیت مراد، باعث تشدید بیماری نمکی می‌شود.
پرنده کوچک خوشبختی
در ادامه تصویرگری معلولان در سینمای ایران، پوران درخشنده، پرنده کوچک خوشبختی را در سال ۶۶ جلوی دوربین برد؛ فیلمی که این‌بار و برخلاف آثار دیگر، حس ترحم بیشتری از مخاطب می‌خرید و آنها را به جهان کودک معلول ۸ ساله نزدیک‌تر می‌کرد.
فیلم، داستان کودک معلولی به نام ملیحه است که بر اثر ضربه روحی در کودکی، قدرت تکلم خود را از دست داده است و با یادآوری گذشته دچار تشنج عصبی می‌شود. آزار بچه‌های محل نیز ناسازگاری و پرخاشگری او را تشدید می‌کند. مسئولان آموزشگاه ناشنوایان تصمیم به اخراج او می‌گیرند، اما با تقاضای خانم شفیق، فرصت دیگری به او داده می‌شود.
مادر
مادر، یکی از شاهکارهای سینمای ایران است که یکی از نقش‌های اصلی آن را اکبر عبدی در قامت یک معلول ایفا می‌کند؛ معلولی که پیش‌برنده و موتور محرکه درام است و برخلاف آثار دیگر، ترحمی از جانب وی صادر نمی‌شود. مخاطبان فیلم، ارتباط بسیاری با نقش غلام‌رضا برقرار کردند؛ به ‌طوری‌که این نقش از منظر آنها، شاید مهم‌ترین نقش‌آفرینی معلول در تاریخ سینمای ایران باشد که جنبه‌های تکنیکی و احساسی را به ‌شکلی توأمان در خود دارد.
فیلم درباره پیرزنی است که در آسایشگاه سالمندان به سر می‌برد و به شش فرزند خود اطلاع می‌دهد که می‌خواهد در لحظات واپسین، اعضای خانواده را در خانه‌ قدیمی پدری ببیند. کوچکترین پسر این خانواده، غلام‌رضا(اکبر عبدی)، معلول ذهنی است.
رنگ خدا
مجید مجیدی در سال ۷۶، محمد را که پسری نابیناست، به‌عنوان قهرمان فیلم خود بالا می‌کشد. کشمکش قهرمان این فیلم برخلاف آثار دیگر، با جامعه و آدم‌های حول معلول نیست، بلکه چالشی است که وی قرار است با خدا داشته باشد و در این راه، احساساتی شکل می‌گیرد که مخاطب خود را با هر زبان و فرهنگی، تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد.
رنگ خدا، داستان پسری نابینا به نام محمد است که در مدرسه نابینایان تحصیل می‌کند؛ پسری که ناتوانی‌اش در دیدن جهان به او کمک کرد تا زیبایی‌های دنیا را بهتر درک کند.
وقتی همه خواب بودند
قطعاً پراحساس‌ترین نقش محمدرضا فروتن در قامت معلول فیلم در وقتی همه خواب بودند شکل گرفت؛ معلولی ذهنی که به دغدغه مادرش پی برده و حالا تمام تمرکز او با وجود ساده‌دلی‌، برآورده کردن آرزوی مادر پیرش است.
این فیلم قصه بی‌بی سلیمه، مادر پیر و محبوب روستای تازه آباد است که بالاخره پس از سال‌ها انتظار، نوبت سفرش به خانه خدا فرا رسیده. بی‌بی در حال خداحافظی و حلالیت‌طلبی از اهالی روستاست که خبر می‌رسد اجازه سفر ندارد. هیچ‌کس نمی‌خواهد این خبر تلخ را به بی‌بی بدهد جز مش کریم که از سوی دیگر بچه‌ها و نصیر(محمدرضا فروتن) تصمیم می‌گیرند بی‌بی را به مراد دل برسانند و خودشان او را به مکه ببرند.
بید مجنون
این ساخته مجیدی هرچه که نداشته باشد، یک نقش‌آفرینی حرفه‌ای از نابینایی دارد که پس از سال‌ها، بینایی‌اش را به دست آورده و این اتفاق با پشتوانه فیلم‌نامه‌ای درست و بازی در خور توجه پرویز پرستویی، به یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های سینمای این حوزه تبدیل شده است.
فیلم، داستان استاد دانشگاهی است که با یک عمل جراحی، بینایی خود را که از ۸ سالگی از دست داده بود، دوباره به دست می‌آورد. بینایی و نابینایی در این فیلم بیش از آن‌که جسمی باشد، بیشتر جنبه تمثیلی پیدا می‌کند.
بچه‌های ابدی
سینمای ایران تا پیش از سال ۸۵، فیلم قدرتمندی برای کودکان سندرم داون تولید نکرده بود، اما این فیلم که داستان ملتهبی از این کودکان را در تقابل با خانواده و اجتماع به تصویر می‌کشید، توانست تأثیرگذاری زیادی بر روی مخاطبانش داشته باشد.
در این فیلم، نگار(الهام حمیدی) و ایمان(شهاب حسینی) قصد دارند با هم ازدواج کنند، اما در این راه، دچار تردید هستند؛ چراکه برادر نوجوان ایمان، سندرم داون دارد.
چشمان سیاه
تصویری که در این فیلم از معلول به تصویر کشیده می‌شود تا حدودی متفاوت با دیگر آثار این حوزه است که روند ابتلا به این نارسایی را به تصویر کشیده و آن را با رگه‌های عاشقانه و اجتماعی درمی‌آمیزد.
چشمان سیاه درباره غزل و سورنا است که در یک دانشکده تحصیل می‌کنند و هر دو شاعر هستند؛ غزل به دلیل ناراحتی چشمی از تحصیل در دانشگاه انصراف می‌دهد و بعد از مدتی، بینایی‌اش را از دست می‌دهد. سورنا که نگران سرنوشت غزل شده به سراغ او می‌رود تا در درس‌های دانشگاهی کمکش کند و به تدریج بین آنها علاقه‌ای ناگفته به وجود می‌آید.
میم مثل مادر
یکی از تکان‌دهنده‌ترین فیلم‌هایی که به معلولان پرداخته است، آخرین ساخته رسول ملاقلی‌پور است؛ داستان این فیلم، حول محور کاراکتر علی شکل می‌گیرد و از چند زاویه به آن پرداخته می‌شود. فیلم، توأمان رگه‌های اجتماعی و احساسی را با یکدیگر پیش برده و تأثیرگذاری فوق‌العاده‌ای بر روی مخاطب دارد تا جایی که از این فیلم به‌عنوان یکی از بهترین آثای که زندگی معلولان شیمیایی را به تصویر می‌کشد، نام برده می‌شود.
فیلم درباره مادری است که برای نجات زندگی پسر معلولش می‌جنگد. سعید، فرزند سپیده، دچار مشکلات تنفسی و معلولیت است و این وضعیت، ناشی از گازهای شیمیایی زمان جنگ است. پدر سعید(حسین یاری) اصرار دارد تا فرزندشان را سقط کنند، اما سپیده مخالفت می‌کند و سهیل، سپیده را طلاق می‌دهد. پس از زایمان، طی آزمایش‌های ماهیانه، پزشک به سپیده می‌گوید که این وضعیت سعید، ناشی از مشکلات ژنتیکی است و گازهای عصبی روی سعید تأثیری نداشته.
آواز گنجشک‌ها
در این فیلم، دختر فیلم از مشکل ناشنوایی رنج می‌برد و با آنکه در حاشیه داستان قرار دارد، اما تصویر اندکی که از وی ارائه می‌شود، تأثیرگذاری احساسی بالایی داشته و مخاطب را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد.
فیلم، داستان مرد ساده و میان‌سالی به نام کریم است؛ وی در یک مزرعه پرورش حیوانات کار می‌کند و شیفته شترمرغ است و ارتباط روانی و عاطفی با آنها برقرار کرده‌ است. طی اتفاقی، یکی از شترمرغ‌ها از مزرعه فرار می‌کند. کریم چند روزی جست‌وجو می‌کند، اما موفق به یافتنش نمی‌شود و در نتیجه از کار اخراج می‌شود.
اینجا بدون من
بهرام توکلی در اواخر دهه ۸۰، روایتگری دگرگونه‌ای از یک معلول دارد؛ در این تصویرگری برخلاف بسیاری از موارد دیگر، نوجوان دست‌مایه روایت قرار نمی‌گیرد و حول دختر جوانی می‌گردد که مشکلات برادر و مادرش نیز به او منتهی می‌شود. فیلم از دریچه دیگری به مشکلات معلولان پرداخته و بدون برانگیختن احساسات، مخاطبش را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد.
در این فیلم، مادر خانواده(فاطمه معتمدآریا) همراه با دو فرزندش، احسان(صابر ابر) و یلدا(نگار جواهریان) زندگی می‌کند؛ یلدا معلول است و تمام دغدغه مادر، تأمین آینده اوست. ورود رضا(پارسا پیروزفر)، دوست احسان، زندگی آنها را دستخوش تغییراتی می‌کند.
حوض نقاشی
ساخته مازیار میری در اوایل دهه ۹۰، یکی از کم‌نقص‌ترین نقش‌آفرینی‌های سینمای معلولان را به خود می‌بیند که طی آن، شهاب حسینی و نگار جواهریان، تصویرگری دیگری از معلولان ذهنی، حرکتی را به تصویر کشیده و بی آنکه در پی تأثیرگذرای باشند، حضور دو معلول در جامعه ایران ابتدای دهه ۹۰ را به چالش می‌کشد.
حوض نقاشی داستان رضا(شهاب حسینی) و مریم(نگار جواهریان)، دو معلول ذهنی است که با یکدیگر ازدواج می‌کنند و صاحب یک پسر سالم می‌شوند. آنها، روزهای خوشی را در زمان کودکی پسرشان سپری می‌کنند، اما با بزرگتر شدن این پسر که معلولیت ذهنی ندارد، چالش خانواده آغاز می‌شود.
بی‌ خداحافظی
در این فیلم، رضا صادقی در نقش خود بازی می‌کند؛ فیلمی که گوشه‌هایی از زندگی واقعی این خواننده را به تصویر می‌کشد و مشکلاتی که معلولیت در مسیر فعالیت حرفه‌ای او و البته زندگی‌اش ایجاد کرده است. این، تصویرگری جدیدی از زندگی معلول است که طی آن، یک هنرمند کم‌توان، مقابل دوربین رفته و در فیلمی اجتماعی، نقش خود را بازی می‌کند.
بی‌ خداحافظی با نگاهی به زندگی رضا صادقی ساخته شده است و نشان می‌دهد که او با وجود معلولیت، با سخت‌کوشی به هدف خود می‌رسد و موفق می‌شود.
خانوم
تصویری که مخاطبان از امین حیایی در ذهن داشتند با دیدن این فیلم شکسته می‌شود؛ بازیگر پراکت سینمای ایران در این فیلم، خانه‌نشین است و با همان اخلاق برون‌گرا، چالش‌هایی درونی را با خود و همسرش به تصویر می‌کشد که جذابیت‌های دراماتیک بالایی را خلق کرده است.
یکی از اپیزودهای نخستین فیلم سینمایی تینا پاکروان، قصه مردی با بازی امین حیایی است که بر اثر حادثه‌ای، هر دو دستش را از دست داده و این معلولیت هم باعث بحران روحی او و خانواده شده و هم آنها را در مضیقه مالی قرار داده است. زن خانواده مجبور است جور این وضعیت را بکشد.
مغزهای کوچک زنگ‌زده
نقشی که نوید محمدزاده در فیلم هومن سیدی ایفا می‌کند، باز هم تصویرگری جدیدی از یک معلول است که تاکنون در سینمای ایران دیده نشده بود. در تمام آثار قبل از این فیلم، نمایش معلولان با درصدی از برانگیختگی احساسی همراه بوده است، اما در این فیلم، هیچ توجهی به این اصل نشده و روایت صریحی از حضور و نقش یک معلول در یک حلبی‌آباد می‌شود که خیلی مورد توجه قرار گرفت.
در یک گروه مافیایی پایین‌شهری، نوید محمدزاده(معلول کم‌توان ذهنی) نقش برادر رئیس را بازی می‌کند که به‌ دلیل معلولیت ذهنی، همیشه تحقیر شده و حالا می‌خواهد حقش را از همه پس بگیرد.

 

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی  

آدرس ایمیل    

متن نظر  

کد امنیتی