[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۰۷۵
  • دوره جدید

فوتبال فقط یک سرگرمی است، روزنامه شیراز نوین

سوکراتس قبل از آن با دو تن از دوستانش به باشگاه «کامرشیال» رفته بود تا شانس خود را امتحان کنند، اما باشگاه دوم شهر ریبیرآئو با بی‌تفاوتی آنها را در حاشیه زمین رها کرده بود. پسران به هیچ وجه از این نادیده گرفته شدن خوشحال نبودند، اما سوکراتس که به هر حال بوتافوگو را ترجیح می‌داد، خیلی خوشحال شد که فرصت حضورش در تیم طرف دیگر شهر به وجود آمد.
 او آزمایشات را با موفقیت طی کرد و سران بوتافوگو از امضای قرارداد با او به‌عنوان مهره‌ای از تیم نوجوانان خوشحال بودند. اما پسر شانزده ساله قبلاً رگه‌هایی از اعتماد به نفس سرسختانه‌اش را نشان داده بود و همین او را به شهرت رساند.
فوتبال تفریح بود، اما رؤیای پسر این بود که پزشک بشود و پدرش او را در کلاس‌های شبانه ثبت‌نام کرد تا برای امتحان ورودی دانشگاه آماده شود.
کلاس‌ها شب برگزار می‌شد، دقیقاً زمانی که هم تیمی‌هایش مشغول تمرین بودند؛ بنابراین سوکراتس دعوت بوتافوگو را با یک شرط پذیرفت: تیم می‌توانست روی او در بازی‌های آخر هفته حساب کند، اما حضورش در تمرینات دو جلسه در هفته خیلی مشخص نبود.
برای سوکراتس این برنامه‌ریزی عالی بود، چون او بیشتر عاشق مطالعه بود تا حضور در تمرینات. او معتقد بود دویدن دور زمین یا پرش ستاره‌ای، هدر دادن وقت است. حاضر نبود به خودش زحمت انجام آنها را بدهد. تنها چیزی که برای پسر جوان اهمیت داشت، پا به توپ شدن بود. 
او حتی نسبت به وقت گذاشتن زیادی روی تنها سرگرمی‌اش هم بی‌میل و رغبت بود. سوکراتس مصمم بود که پزشک شود و در طول دوران نوجوانی طوری رفتار می‌کرد که گویی فوتبال یک سرگرمی صرف است که او را از هدف اصلی‌اش برای ورود به دانشگاه دور می‌کند. ؛خودش هم هرگز نفهمید چرا؟
برزیل هنوز فقیر بود و فوتبال حرفه‌ای جدی برای پسرانِ طبقه متوسط به حساب نمی‌آمد. سوکراتس خودش را وقف تحقق رؤیایش کرد و اگر ذره‌ای در مسیر پیش رویش دچار شک می‌شد، پدر هرگز اجازه نمی‌داد که او اولویت‌های خود را فراموش کند. اولین نشانه‌ای که مشخص می‌کرد فوتبال برای سوکراتس مهم‌تر از آن چیزی است که وانمود می‌کند، در سن شانزده-هفده سالگی و در پایان دوران دبیرستان نمایان شد. 

 

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی  

آدرس ایمیل    

متن نظر  

کد امنیتی