به نازکی یک تار مو ، روزنامه شیراز نوین
خرید زمان کار چندان آسانی نیست. دولت چهاردهم در حال خرید زمان برای ساماندهی وضعیت اقتصادی و معیشت مردم است. اقتصاد داخلی بهشدت آسیب دیده و در خبرها و گزارشهای دولتی از آن به ناترازی یاد میشود. حالا بحران به نازکی یک تار موست.
رئیسجمهور پزشکیان سعی دارد در تمام سخنرانیها و حضور در کابینه و مجلس شورای اسلامی از کلمه وفاق استفاده کند؛ آنچه نبودش باعث وضعیت نابخردانه امروز شده است. در اینکه تاکنون امور اجرایی به دست دو قوه مجریه و مقننه بوده شکی نیست و باید به این نکته توجه نمود که دو قوه نباید اجازه میدادند کار به این مرحله برسد.
شدت نفوذ در بدنه حاکمیت از ابتدای انقلاب مشهود بود و از طرفی نمیتوان انتظار داشت امور بر پایه رضایت بگذرد. این در حالی است که کشور دچار یک دگرگونی بزرگ سیاسی شده بود و درآن روزگار نیز سهمخواهی از بدنه قدرت نه بهشدت امروز، که بسته به فرمولهای زمان خودش در جریان بود.
آغاز درگیری مسلحانه داخلی در برخی استانهای کشور، ترورهای موفق در شهرهای بزرگ و کوچک، ازجمله امامان جمعه و جماعت، رئیسجمهور و نخستوزیر، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی با تلفات سنگین و البته نفوذ در رأس قوای مجریه وایجاد اختلال در سیر دفاعی جنگ، وضع تحریمهای شدید به پیوست تسخیر سفارت آمریکا، شرایط را به نحوی سخت، پیش روی مدافعان انقلاب قرار داده بود.
کشور با تمام توان درگیر جنگ بود و تمامی اقشار اجتماعی در یک اتحاد بزرگ راهی جبهههای نبرد میشدند. جنگ غیر از مقوله دفاعی و تهاجمی خود، آسیب شدیدی بر پیکره اقتصاد وارد نمود. اقتصاد ایران در آن زمان به سمت صنعتی شدن حرکت کرده بود؛ چراکه بر این استراتژی اتفاق نظر بود که درآمد تکمحصولی نفت هر لحظه ممکن است موردتهدید قرار گیرد که حسب اتفاق، درآمدهای نفتی ایران موردتهدید تحریمها قرار گرفت و باقی قضایا.
صنایع در ایران اما با وجود برندسازی، حکم مونتاژکاری داشتند. صنایع نیازمند واردات مواد اولیه از خارج بودند که البته به سرعت هدف تحریم قرار گرفتند. جنگ بدون پشتیبانی اقتصادی، کاری سخت و شاید محال بود.
با تمام این اوضاع جنگ هشت سال به طول انجامید و مردم به هر نحو از گذر اقتصاد سخت عبور نمودند. با خاتمه نبرد، دکترین سازندگی در کشور سایه انداخت؛ با این امید که مراحل سازندگی پس از جنگ مانند ژاپن و ویتنام، کاستیها را جبران کند.
اما ایران نه صنعتی بود و نه میتوانست کشاورزی باقی بماند. شاید حدود پنجاه سال از پیشبینی ایران خشک یا کمآب میگذرد. متأسفانه در این مدت اتفاق قابلبیانی صورت نگرفت. اما به دلیل عدم پیشنهاد به کشاورزان برای اشتغال جایگزین، عمق چاهها بهشدت افزایش یافت تا به بحران فرونشست انجامید.
نیروگاههای آبی خاصیت خود را از دست دادند و تکیه تولید برق به نیروگاههای حرارتی افتاد. هرچند سالیان سال است در بحث انرژی به حوزه تجدیدپذیرها اشاره میشود، اما تا امروز این جریان تنها در حد حرف باقی ماند.
رساندن گاز و گازوئیل به نیروگاهها از یک طرف و فرسودگی نیروگاهها از طرفی دیگر موضوع برق را به بحرانی بزرگ به نام ناترازی کشاند. غیر از شوآفهای هفته دولت و دهههای فجر، در حوزه زیربنایی توفیقی نداشتهایم. پروژههای بزرگ عمرانی بر زمین ماند و برچسب نبود اعتبارات بر آنها الصاق شد. اگر به موضوع وفاق بازگردیم، در این حوزه نیز حرفی برای گفتن نداریم؛ چراکه دولتها در بخش عمران مؤید فعالیتهای یکدیگر نبودند و بیشتر به تخریب هم اقدام میکردند. نمونه بارز آن موضوع تأمین مسکن با آمار «سالی یکمیلیون واحد» بود که متأسفانه محقق نشد. اما دولتهای بعدی نیز برای خاتمه آن کوششی نکردند و تنها نام طرحهای مسکن را تغییر دادند.
حالا اما دولت چهاردهم با هر ظرافتی باید از دیوارهای بلند این سد بزرگ عبور و بساط تحریمها را جمع کند؛ آنچه رئیسجمهور به آن تاکید دارد که بدون رفع تحریمها، در انتظار هیچ معجزهای نباشیم.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین