غفلت از روزگار ناترازی ، روزنامه شیراز نوین
جای بسی تأسف و تعجب است که کشوری با اقتصاد تکمحصولی مانند ایران که به درآمدهای نفتی متکی بوده، در این چهار دهه به فکر رشد زیرساختهای موجود نبوده است. مدیران اجرایی کشور در این چهار دهه تا توانستهاند شعار توسعهگرایی دادند.
حالا در دولت چهاردهم نیز همه در جستوجوی برنامه هستند که فلان صنعت یا فلان بُعد فرهنگی و اقتصادی نیازمند برنامه است و باید از کارشناسانی استفاده شود که تجارب بینالمللی دارند و زمان فرصت آزمون و خطا به ما نمیدهد. ما پس از سالهای انقلاب در ایران، از طرفی دچار هیجان شدیم و از طرفی دچار غفلت. جنگ و تحریمهای سخت ما را وارد دوران هیجانی کرد که با شعار مبارزه علیه استعمار وارد میدان شویم؛ بدون آنکه در نظر داشته باشیم طی این راه نیازمند اقتصادی قوی هستیم و بدون این توشه در نیمههای راه باید توقف کنیم؛ چراکه حداقل آن این است که در مسیر احساسی مانند گرسنگی بر ما غالب میشود و این احساس ما را از ادامه راه بازمیدارد. گرسنگی حسی است که انسان را به فکر فرو میبرد؛ به این فکر که حالا چه باید کرد؟ در اولین نگاه باید دید چند نفر در مسیر همراه ما هستند و باید آنان را به مقصد برسانیم. از طرفی امکان بازگشت به عقب وجود دارد یا خیر؟ یا اینکه میتوان با هزاران امید حرکتی به جلو داشته باشیم یا خیر؟
ذکر این نکته لازم است که توقف در برهوت هم حس تردید را تقویت میکند و هم حس جدایی را. در واقع همراهان به این فکر میافتند که باید از روشهای غیرمتمرکز، بدون برنامه و شاید جاهطلبانه ما فاصله بگیرند و حتی بر این اندیشه باشند که به عقب بازگردند. از دست دادن همراهان، در توصیفی همان ریزش سرمایههای اجتماعی است. درواقع این افراد هم از ما دلخور میشوند و هم اعتمادشان را از دست میدهند. ما برای حفظ موقعیت و تأکید بر امید و ایجاد انگیزه در همراهان نباید نظر آنان را به سمت سراب جلب کنیم؛ چراکه دیر یا زود به مکانی میرسیم که وعده داده بودیم و سراب هر لحظه فاصلهاش را با ما بیشتر میکند. ما وقتی بر یک نظام سیاسینظامی پیروز شدیم و توانستیم نیروهای مهاجم اجنبی را از مرزهای کشورمان عقب برانیم، وقتی توانستیم میلیونها نفر را پای صندوقهای رأی در انتخابات مختلف بکشانیم، یعنی در مسیر درست حرکت کردیم و در حال حرکتیم. هدایت معنوی یک نظام استوار بر پایههای مردمی، رمز توفیق در تمامی مراحل زمانی و مکانی بوده است.
در آسیبشناسی اقتصاد و معیشت، فرهنگ و سیاست و رخدادهای اجتماعی امروز باید به سرخط همین مقاله بازگردیم که جای بسی تأسف و تعجب است که چرا کشوری با اقتصاد تکمحصولی، متکی به درآمدهای نفتی، در این چهار دهه به فکر رشد زیرساختهای موجود نبوده است و چرا مدیران اجرایی کشور در این چهار دهه تا توانستهاند شعار توسعهگرایی دادند. حالا در دولت چهاردهم نیز همه در جستوجوی برنامه هستند که فلان صنعت یا فلان بُعد فرهنگی و اقتصادی نیازمند را اصلاح و بازسازی کنند و البته باید از کارشناسانی استفاده کنند که تجارب بینالمللی داشته باشند؛ چراکه زمان فرصت آزمون و خطا به ما نمیدهد. در مجموع اقتصاد ایران در همان وضعیت نشان دادن سراب گرفتار شده است. نرخ ارز در حال رشد و ارزش پول ملی در حال سقوط لحظهای است. از طرفی شعاردرمانی پایانی ندارد و فاصله بین تورم و معیشت را حباب پر کرده است و مدیران اقتصادی دائم این شعار را زمزمه میکنند که حباب تورم خواهد ترکید. اقتصاد ایران در دهه پنجاه به سمت صنعت روی آورده بود. برندهای خاصی در داخل ایران فعال بودند و در تعاملات بینالمللی قرار داشتند؛ اما پس از دهه پنجاه این برندها به هر دلیل مصادره و شاید فعالیت آنان مختل و متوقف گردید. خبری از نوسازی صنایع نبود و فرسایش صدمات خود را بر اقتصاد و معیشت وارد آورد. خصوصیسازی نیز درمان مؤثری نبود؛ چراکه خصوصیسازی هم باعث رکود و هم ایجاد تورم و بیکاری مضاعف شد. تحریمهای اقتصادی و وجود افرادی که تحریمها را دور زدند، انگار با یک هدف دنبال شد و آن ایجاد ناترازی به زبان امروزی بود. با این اوصاف اقتصاد کشورمان نیازمند یک جراحی بزرگ است که البته امکان دارد به قطع چند عضو منتهی شود و فعالیت این اعضا برای بدن بیمارگونه اقتصاد ایران مخرب تشخیص داده شده است. اگر با هدایت درست بتوانیم از مرحله جراحی گذر کنیم، بهطور حتم میتوان امید داشت که حداقل نسل آینده را نجات دادهایم.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین