[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۳۷۴
  • دوره جدید

سیاه‌چال، روزنامه شیراز نوین

سیاه‌چال

دنیای مجازی زندگی حقیقی را فرو می‌بلعد. ما فرش قرمزی برای صفر و یک‌های خوش‌رنگ‌ولعاب پهن می‌کنیم تا در پهنه دیجیتال غوطه‌ور شویم و با ماجراجویی‌های مجازی از روزهایی که همه مثل هم هستند، فرار کنیم.
مرز میان رؤیا و کابوس باریک شده است و امید به آن داریم که در دنیای مجازی با آرامش از خواب بیدار شویم. شاید آقای ناظم و خانم پرورشی در بلندگوی مدرسه، بانگ نارضایتی سر ندهد و هیچ وانت فرسوده‌ای با راننده زاغه‌نشینش به‌دنبال آهن‌کهنه‌ها و زباله‌های بازیافتی برای تأمین هزینه اعتیادش نباشد. شاید صبح فردا، مرد و زن همسایه دیگر به هم مظنون نباشند و چراغ‌های رابطه تاریک نشود. شاید در دنیای مجازی، با افسردگی تیترهای اخبار بد را که خبر از خالی‌تر شدن سفره‌ها می‌دهند، مرور نکنیم و به امید روزی خوب از بستر برخیزیم. به‌راستی این روزها چه سکوت سختی بر خانه‌ها مستولی شده است. خبر چندانی از گفت‌وگوهای همسران و شیطنت‌های فرزندان نیست و درب خانه برای غریبه‌ها باز می‌ماند.
در این اثنا، روابط انسانی هر روز کمرنگ‌تر می‌شود و سایه سنگین صفر و یک بر وجودمان مستولی. رهگذران در کوچه و خیابان سر در گریبان‌اند. با سردرگمی و حیرت، خیابان‌ها را یکی پس از دیگری می‌‌پیماییم و تنها چیزی که عادی به نظر می‌رسد، آنتن تمام‌قد و استوار تلفن‌های همراه است. به راستی چرا نگران نمی‌شویم و از هم‌صحبتی با یک دوست حقیقی لذت نمی‌بریم؟ باید دلواپس کمرنگ شدن رابطه‌ها بود؛ نگران تنهایی، نگران عزلت، نگران گرفتار آمدن در میان صفر و یک‌ها، نگران حصر در فضای مجازی، نگران چراغ‌های رابطه که یکی پس از دیگری کورسوی زوال را می‌پیمایند. تنها حرکتی که در اطرافمان دیده می‌شود، سایه‌هایی هستند که از فاصله‌های دور و نزدیک ما را زیر نظر دارند و از پشت پنجره‌‌ها و پس پرده‌ها به ما می‌‌نگرند و برای یافتن فرصتی مناسب، دنبالمان می‌‌کنند. این فالوورهای مجازی!  بی آنکه متوجه باشیم، دنیای ما شبیه فیلم‌‌های هراس‌انگیز آسیای شرقی سرشار از سکوت و تنهایی و رخوت شده است. رفته‌رفته از خانواده بی‌خبر می‌مانیم. کم‌کم سایه‌‌ها به بیرون می‌خزند و نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. هدف آن‌ها پرکردن جای همه‌چیز و همه‌کس است و ما با اشتیاق، مقاومتی نمی‌کنیم.
شاید این اپیزود هراس‌انگیز و وهم‌آلود، برشی از زندگی امروز و هر روز ما باشد که در فضای مجازی و دنیای صفر و یک‌ها به اسارت درآمده‌ایم و توجهی به نزدیک‌ترین نزدیکان خود نداریم. دنیای صفر و یک‌ها به‌صورت نرم و خزنده بر ما مستولی می‌شود و با گذشت ایام، نظام ارباب و رعیتی و برده‌داری نوین را به اجرا می‌گذارد؛ با این تفاوت که این بار انسان‌ها در برابر خواسته‌های ابرماشین‌ها کرنش کرده و بدون آن‌ها، دیگر یک لحظه هم یارای دوام آوردن و گذر ایام را ندارند. فضایی غیرواقعی، رابطه‌های انسانی و عواطف بشری را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داده و گویی برای گریز از آن، مأموریت دشوار و غیرممکنی پیش رو داریم.
این خاصیت مجاز ملعون است که نزدیکان را از هم دور کرده و موجب ازهم‌گسستگی پیوندهای خانوادگی می‌شود و به‌جای آن‌ها، غریبه‌ها و سایه‌‌های تاریک را به زندگی و روابط عاطفی‌مان دعوت می‌‌کند.
به راستی چرا نگران نیستیم؟! دلواپس رابطه‌ها و نگران پیوندهای همسران که امروزه به مدد استفاده نادرست از فضای مجازی، یکی پس از دیگری به فروپاشی منجر می‌شوند. نگران آشنایانی که رفته‌رفته غریبه می‌‌شوند و سایه‌هایی که قصد قربت کرده‌اند. نگران کودک خردسالی که در اینستاگرام بی‌محابا می‌چرخد!
شاید فصل آن رسیده که همه ما عمیقاً دلواپس صفر و یک‌هایی باشیم که همه‌جا ریشه دوانده است. نگران واقعیتی که آن را با تبر تکه‌تکه کردیم و همه عواطف انسانی را در چند استیکر و ایموجی و اپلیکیشن منحصر ساختیم. نگران یک زندان چنداینچی با مگاپیکسل‌‌های خوش‌آب‌ورنگش که در سیاه‌چال آن به غل و زنجیر درآمده‌‌ایم. نگران غریبه‌هایی که آشنا می‌شوند. دنیای مجازی زندگی حقیقی را فرو می‌بلعد. 

 

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی  

آدرس ایمیل    

متن نظر  

کد امنیتی