قربانی، روزنامه شیراز نوین
قربانی
بنیان خانوادههای ایرانی دیگر بهسان گذشته مستحکم و پرمایه نیست. رکود آمار ازدواج و نرخ باروری، گسترش خانوادههای تکفرزندی و در نهایت جدایی رسمی و عاطفی زوجین، نشان از بحرانهای فراگیری در جامعه ایران دارد که همه این آسیبها در میان انبوهی از اخبار نامطلوب به فراموشی سپرده شده است. به طور حتم حفظ بنیان خانواده در حیطه وظیفه و اختیارات دستگاه و نهاد واحدی نمیگنجد؛ بلکه برای جلوگیری از جهانشمولی بحرانها باید بسیجی همگانی از سوی همه عوامل ذیربط صورت گرفته و با توسل به تخصص کارشناسان، به مقابله با آسیبهای فزایندهای نظیر فروپاشی بنیان خانوادهها همت گماشت. با رصد جامعه با این حقیقت ناگوار روبهرو میشویم که قبح واژه طلاق در جامعه شکسته و در میان اطرافیان همه ما نشانی از افرادی که تجربه زندگیهای ناموفقی پشت سر گذاشتهاند، به چشم میآید.
این در حالی است که در گذشتههای نزدیک جوامع کوچک و سنتی به دلیل حکمفرمایی اصالتها و ارزشها از این پدیده مذموم در امان مانده و بحران طلاق به سرعت در حال گسترش قلمرو خود نبود. اینک فصل سرد جدایی کلانشهرهای ایران را یکی از پس از دیگری درمینوردد و مشکلات جامعه را دوچندان میسازد. البته همیشه نمیتوان زوجهای درمانده و افسرده را مجبور به ادامه زندگی مشترک کرد. گاه ادامه زندگی با فرد معتاد، بیمار روانی، خیانتکار، هنجارستیز و مواردی از این دست کار سادهای نیست و قانون برای حفظ حقوق و کرامت انسانی، راه را برای خلاصی زوجین باز گذاشته است. به همین دلیل باید به منظور کاهش آمار طلاقهای عاطفی و قانونی، روشهای پیشگیرانه را در دستور کار قرار داد و با راهکارهای علمی و عملی به مصاف بحرانهای فراگیر رفت.
در راستای کالبدشکافی بحران، با این حقیقت تکاندهنده روبهرو میشویم که گروه عمدهای از جوانان ایرانی از تکنیکهای زندگی مشترک اطلاع چندانی نداشته و با تصمیمات هیجانی به زیر سقفهای لرزان پرتاب میشوند؛ چراکه آموزش و پرورش در این زمینه سکوت پیشه کرده و حرفی برای گفتن ندارد. در کتابهای درسی نشانی از تدریس مهارتهای زندگی مشترک نیست و بسیاری از جوانان با معادله چندمجهولی به نام تکنیکهای زندگی مشترک روبهرو هستند. البته مراکز آموزش عالی نیز در این زمینه کارنامه بهتری ندارند. سطوح آموزشی آنان به چند خردهواحد درسی خلاصه شده و نشانی از آشنایی جوانان با مسائلی که سبب اختلاف میان زوجین میشود، به چشم نمیآید. به این ترتیب، زوجهای جوان بدون آنکه بر مهارتهای زندگی مشترک آگاهی و تسلط یابند، بهیکباره زیر سقفهای لرزان قرار میگیرند و آشکار است که پس از مدت کوتاهی اختلافها آشکار شده و بنیان خانواده فرومیپاشد.
با آنکه قسمت عمدهای از گناه جدایی زوجین بر گردن کمکاری مراکز آموزشی و فرهنگی است، از یاد نبریم که بحرانهای اقتصادی نیز نقش پررنگی در ازدیاد آسیبهای اجتماعی و گسترش طلاق دارند. زوجهای جوان با خردهوامهای ناچیزی راهی خانه بخت میشوند و باید با توسل به آن تمامی مایحتاج زندگی را فراهم کنند. نرخ اجارهبها و قیمت لوازم خانگی هم با شتاب در حال صعود است و چنانچه والدین زوجین توان حمایت از جوانان را نداشته باشند، امکان تشکیل و ادامه زندگی مشترک دشوار خواهد بود. در روزهای مبادای امروزی هیچیک از اقشار جامعه نمیتوانند با حقوقهای حداقلی صاحب نیازهای اولیه و ثانویه زندگی مشترک شوند و همه این بحرانها مسبب افزایش نارضایتیها و فروپاشی خانوادههای ایرانی بهشمار میروند.
اما برای مقابله با آسیبهای گزنده و جانفرسایی همانند طلاق چه راهکارهایی وجود دارد؟ شاید در ابتدا متولیان امور فرهنگی و آموزشی باید از نگاههای سنتی و غیرواقعگرایانه فارغ شده و با نگاهی علمی و منطقی، جوانان را برای تشکیل خانواده و زیست مشترک آماده سازند. به طور حتم همسرانی که بیمحابا به خانه بخت گسیل نشده باشند، کمتر در مسیر بحرانها شکننده خواهند بود و برای ادامه زندگی مشترک تمایل بیشتری از خود نشان میدهند. این در حالی است که با بهبود وضعیت اقتصادی، بسیاری از گرههای کور و بحرانهای مدنی رو به زوال رفته و زندگی مردم در موقعیت مطلوبتری قرار خواهد گرفت. هرچند که ناکامیهای اقتصادی به عنوان خاستگاه بسیاری از آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد، سرقت، جنایت و سلسلهبحرانهای امنیتی برشمرده میشود. بنیان خانوادههای ایرانی دیگر بهسان گذشته مستحکم و پرمایه نیست.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین