[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۳۷۹
  • دوره جدید

فرزندان بحران، روزنامه شیراز نوین

فرزندان بحران

شرایط بحرانی و مظلومیت، با متولدان دهه شصت عجین شده است. سال‌های ابتدایی دهه شصت مقارن با تجاوز رژیم جنایت‌کار بعثی و موقعیت حاد جنگی بود و بسیاری از کودکان آن دوره، خاطرات ناگواری از بمباران‌ها و موشک‌پرانی‌های متجاوزان دارند.
والدین برای یافتن داروهای کودکان و شیر خشک نوزادان مرارت‌های بسیاری به‌جان خریدند و کودکان با کمترین امکانات تفریحی و سرگرمی روزگار می‌گذراندند. زیرساخت‌های آموزشی به‌دلیل انفجار جمعیتی و کم‌کاری‌هایی که پیش‌ازاین صورت گرفته بود، با هجوم متولدان دهه شصت توان پاسخ‌گویی نداشت و بسیاری از دانش‌آموزان در کلاس‌های درس پرجمعیت و غیراستاندارد به تحصیل مشغول بودند. این مسئله سبب شد به بسیاری از استعدادهای کودکان و نوجوانان به‌دلیل ازدحام مراکز آموزشی توجه نشود و شاهد فرصت‌سوزی‌های بسیاری باشیم.
به یاد داریم که کودکان و نوجوانان برای شرکت در کلاس‌های زبان انگلیسی، رایانه و حتی ورزشی باید مدت‌های زیادی در لیست انتظار باقی می‌ماندند و والدین برای ثبت‌نام فرزندانشان در مدارس معتبر، چه رنج‌هایی به‌جان خریدند. در زمینه امکانات ورزشی و سرگرمی‌های کودکان نیز در دهه شصت با بحران‌های زیادی روبه‌رو بودیم. سرانه فضای سبز و پارک‌ها در آن دوران در بدترین دوران خود قرار داشت و برای بسیاری از کودکان، چاره‌ای جز وقت‌کشی در کوچه‌ها و زمین‌های خاکی باقی نمانده بود. بسیاری از کودکان دهه شصت تقریباً هیچ تصوری از یک شهربازی حداقلی در کلان‌شهر نداشتند و توپ‌های پلاستیکی چندلایه، به یگانه تعریف آنان از تفریح و سرگرمی تبدیل شده بود.
متولدان دهه شصت در حالی به سن جوانی و تشکیل زندگی رسیدند که در دوران تحصیل توجهی به پرورش روانی آن‌ها برای آغاز زندگی مشترک نشد و امروزه، نتیجه کار چنان شده که آمارهای طلاق متولدان دهه شصت به‌طور باورنکردنی و لجام‌گسیخته‌ای در حال رشد سرطانی است.
متولیان آموزش ‌و پرورش از یاد برده بودند که تعالی روانی کودکان و نوجوانان به همراه تکنیک‌های ارتباطی، دارای اهمیت بیشتری نسبت به مفاهیم درسی است و باید سرمایه‌گذاری‌های همه‌جانبه‌ای برای آن انجام داد. شاید اگر کودکان دهه شصت به‌صورت ناگهانی و بدون آمادگی وارد زندگی مشترک نمی‌شدند، امروز شاهد سونامی فروپاشی زندگی‌های زناشویی و ازدیاد طلاق‌های عاطفی نبودیم. هرچند در دوران معاصر نیز آن‌چنان که شایسته است، توجهی به پرورش روحی و روانی دانش‌آموزان و آموزش‌های زندگی مشترک نمی‌شود. در دهه‌های شصت و هفتاد، صحبت از این قبیل مسائل در زمره پررنگ‌ترین خط قرمزهای خانواده‌ها و آموزش ‌و پرورش به‌حساب می‌آمد و نتیجه آن، رؤیایی با طیفی از آسیب‌های اجتماعی در دوران معاصر است.
یکی دیگر از بحران‌های فزاینده‌ای که متولدان دهه شصت همچنان با آن دست‌به‌گریبان هستند، مسئله اشتغال است. در سال‌های پایانی دهه هفتاد، در هر شهرستان کوچک و قریه‌ای شعبه از دانشگاه‌های غیرانتفاعی تأسیس شده بود و جوانانی که از دانشگاه‌های معتبر جا مانده بودند، چاره‌ای جز ادامه تحصیل در آن‌ها نداشتند. به‌طور کلی، فارغ‌التحصیلی از این قبیل مراکز آموزشی کار چندان دشواری به‌حساب نمی‌آمد؛ اما مشکل کار اینجا بود که بسیاری از دانشجویان از بنیه علمی کارآمدی برخوردار نبوده و به انگیزه مدرک‌گرایی به ادامه تحصیل می‌پرداختند. از سوی دیگر، بازار کار ظرفیت هجمه سراسری متولدان دهه شصت را نداشت و امروزه شاهد هستیم بسیاری از جوانانی که در آستانه میان‌سالی قرار دارند، همچنان از یافتن شغل مناسب و کسب درآمد حداقلی محروم مانده‌اند.
شاید متولدان دهه شصت همان فرزندان بحران باشند. شرایط روزگار و جبر زمانه سبب شد آن‌ها تجربه غم‌انگیزی از کمبود شیر خشک و دارو، سرانه فضای آموزشی اندک، یادنگرفتن تکنیک‌های زندگی مشترک و زورآزمایی با غول بیکاری را تجربه کرده و در سال‌های نه‌چندان دور نیز آبستن بحران‌های سالمندی باشند. گویی مظلومیت با متولدان دهه شصت عجین شده است.

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی  

آدرس ایمیل    

متن نظر  

کد امنیتی