[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۳۷۴
  • دوره جدید

مکافات مهمان‌نوازی بی‌حساب ، روزنامه شیراز نوین

 میثم محجوبی- گروه گزارش
meisammahjoobi@gmail.com

درحالی‌که استانداری فارس از اجرای طرح سامان‌دهی اتباع افغانستانی با زبان اداری و حقوقی خبر می‌دهد، صدای معترضی از دل جامعه بلند شده که می‌پرسد: جای عزت ایرانی کجاست؟ برای سال‌ها، حضور اتباع افغانستانی در ایران چیزی بین ضرورت و اجبار بوده است؛ از فرار از جنگ گرفته تا کارگری بی‌ادعا در ساختمان‌ها و باغ‌ها. اما امروز آنچه روزگاری مدارا خوانده می‌شد، حالا از دید بخشی از مردم به «تحمل ناگزیر» تعبیر شده است. اطلاعیه‌ اخیر اداره‌کل امور اتباع استانداری فارس، آبستن یک سیاست تازه است؛ اما هم‌زمان منتقدانی دارد که از این مهمان‌نوازی بیش از ‌حد، راضی نیستند.
 برگ سرشماری تمام شد؛ وقت تعیین تکلیف است
اداره‌کل امور اتباع و مهاجرین خارجی استانداری فارس بر پایه‌ ابلاغیه وزارت کشور، از پایان اعتبار «برگ‌های سرشماری اتباع افغانستانی» از فروردین ۱۴۰۴ خبر داده و از این پس، این دسته از افراد یا باید برای خروج داوطلبانه اقدام کنند، یا راهی برای ورود قانونی و تعریف‌شده بیابند.
در اطلاعیه آمده: آن‌ها که سپرده‌گذاری کرده‌اند، برای گرفتن پولشان معرفی می‌شوند. برخی باید به افغانستان بازگردند؛ بعضی می‌توانند برای ویزای قانونی اقدام کنند.
- فرصت‌ها برای خروج خودمعرف: مجردها ۱۵ روز، متأهل‌ها یک‌ماه، متأهل‌ها با دانش‌آموز: سه‌ماه. و هشدارها صریح است: پس از این زمان، عدم خروج برابر است با «غیرمجاز بودن»، «دستگیری»، «جریمه» و نهایتاً «اخراج». حتی برای کارفرمایانی که همچنان آن‌ها را به کار بگیرند، برخورد سخت پیش‌بینی شده است.
سیاست به‌ظاهر روشن است: پایان تحمل، آغاز ضابطه‌مندی.
 روایت مردم: خسته‌ایم از این حضور بی‌سروصدا و بی‌مسئولیت
اما این اطلاعیه که با زبانی آرام از «خروج عزتمندانه» سخن می‌گوید، برای برخی از مردم چیزی کم دارد: صداقت درباره هزینه‌هایی که آن‌ها می‌پردازند. در متنی اعتراضی که به‌وضوح از دل تجربه زیسته‌ یک ایرانی خسته می‌آید، گفته می‌شود: اتباع غیرمجاز سال‌هاست مالیات نمی‌دهند، بیمه ندارند و در همه‌جای اقتصاد فعال‌اند. کارگر ایرانی بیکار مانده و کارفرما دنبال نیروی بی‌زبان ارزان است. یارانه‌ها، نان و برق و آب کشور برای‌شان خرج می‌شود؛ بی‌هیچ عایدی. مدارس، بیمارستان‌ها و خدمات شهری را استفاده می‌کنند؛ بی‌آنکه ریالی پرداخت کنند.
و یک جمله‌ کلیدی در این نقد تکرار می‌شود: «عزت مردم ایران در این معامله کجاست؟»
در نگاه اول به نظر می‌رسد که هر دو متن دغدغه نظم دارند. اداره امور اتباع می‌خواهد حضور را قانونمند کند. منتقد مردمی اما معتقد است که سال‌هاست این نظم از بین رفته و حالا دیگر حتی «مهربانیِ بدون کنترل» خودش شکل جدیدی از بی‌عدالتی شده است. این تضاد البته بی‌ریشه نیست. درواقع می‌توان گفت دو طرف ماجرا دارند به دو روی یک سکه نگاه می‌کنند.
 از سیاست تا واقعیت: چرا این شکاف پُر نمی‌شود؟
یکی از ضعف‌های آشکار اطلاعیه‌ رسمی، نبود هیچ اشاره‌ای به آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی حضور اتباع غیرمجاز برای مردم است. این سکوت، به‌ظاهر اداری و خنثی، اما در عمل باعث شکل‌گیری سوءتفاهمی بزرگ شده: مردم احساس می‌کنند در این معادله جایی ندارند.
در سوی دیگر، لحن تند و قاطع منتقدان -هرچند دردمندانه و واقعی- گاهی تا مرز نفی کامل ارزش‌های انسانی پیش می‌رود.  آنچه نادیده گرفته می‌شود، سهمی است که بخشی از این اتباع (مجاز یا غیرمجاز) در ساختن شهرها، در شراکت نان، در زخم و زندگی داشته‌اند.
 آیا راهی برای مصالحه هست؟
سیاست اگر فقط دستورالعمل باشد، بدون درک جامعه، راه به جایی نمی‌برد و خشم مردم هم اگر فقط از جنس طرد باشد، بدون تحلیل، به بی‌عدالتی دیگری منجر می‌شود.
وقت آن است که در کنار «برنامه خروج»، درباره طرح ملی شفاف‌سازی هزینه‌ها، تعیین تکلیف مالیاتی اتباع، سیاست اشتغال عادلانه، و حتی آموزش مشترک کارفرمایان و نهادهای نظارتی هم صحبت شود. و مهم‌تر از همه، مردم باید احساس کنند این کشور فقط خانه‌ای برای قانون نیست؛ خانه‌ خودشان هم است.  

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی  

آدرس ایمیل    

متن نظر  

کد امنیتی