[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۳۹۰
  • دوره جدید

شیخ شیوا، روزنامه شیراز نوین

شیخ شیوا

منحصر به غزل، مثنوی و رباعیات که نمی‌شود؛ ارباب سخن در همه جستارها بی‌همتاست. عطر بهارنارنج و شمیم دلگشا که در چشم برهم‌زدنی آمده و رفته‌اند؛ ولی آفرینش‌های شیخ اجل از آتش فرسایش همیشه درامان‌اند.
شهر و کشور و دریاهای دور که نمی‌شناسد؛ به چهارگوشه جهان سر کشیده و با روایت‌هایش در جان کالبدمان تصویر می‌سازد. به‌‌سان فردوسی پاک‌نهاد، خاکش را سرمه دیدگان می‌کند و به قامت گران‌مایه حافظ، عاشق‌پیشه است.
اخلاق‌مدار است و اهل راز و نیاز. در دوران سیاه مغول زیست کرد و برای مریدان بی‌شمارش آرامش و خردمندی به ارمغان آورد. او نیازهای روح و جان ایرانیان را نیک می‌شناخت. بناها فرو می‌ریزند و تمدن‌ها از پهنه تاریخ پاک می‌شوند و اربابان زورگو لعن و نفرین؛ اما اسطوره‌ها تا ابد خواهند ماند. به‌راستی مردم چه خوب اسطوره‌های‌شان را برمی‌گزینند. نقش آنان تا ابد بر سپهر فرهنگی ایران و جهان می‌درخشد. گلستان و بوستان ثمره عمر جاویدانش است و به راستی که تنها رسالت سرآمدان فرهنگی آفرینش نیست. دانش اکتسابی، قریحه ذاتی و ندای وجدان، آن‌ها را مکلف می‌سازد در همه عرصه‌ها به دل‌مشغولی مبتلا شوند و در برابر رویدادهای پیرامون، بی‌تفاوتی پیشه نکنند.
آحاد جامعه همواره کلام سرآمدان فرهنگی را می‌پذیرند؛ چراکه تسلسل واژگان آن‌ها از جاه‌طلبی مبراست و طیف‌های مردمی به‌خوبی تفاوت میان اندیشه‌های آن‌ها و دسیسه‌های منفعت‌طلبان را درک می‌کنند. در این میان، رجال عرصه فرهنگ و ادب از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. اگرچه با نگاهی سطحی‌مآبانه حاصل ممارست‌های آن‌ها فقط در مضامین زیباشناسی خلاصه شده و واژگان دلپذیرشان بر جان و دل می‌نشیند، جان‌مایه کلام آن‌ها دل‌مشغولی‌های اصلاح محیط پیرامون و معراج به مدینه فاضله را به دنبال دارد. مشاهیر ادبی ایران در هیچ برهه‌ای از آلام مردمی فارغ نبوده‌اند و حتی در زمان صدارت حاکمان جور و هجمه شنیع بیگانگان، به تهییج روح و جان مردم همت گمارده‌اند.
چه کسی می‌تواند ادعا کند زبان گران‌مایه پارسی در فقدان فردوسی، حافظ، سعدی، مولانا، خیام و دیگر اربابان سخن دوام یافته و به‌عنوان میراثی ارزشمند به نسل‌های آینده انتقال می‌یافت؟ چه کسی می‌تواند برای تمدن دیرینه ایرانی نشانه‌هایی گهربارتر از ادبای این سرزمین ارائه کند و ماحصل کوشش آن‌ها را در چارچوب کلامی محصور سازد؟
 به عبارت دیگر، حتی آشفته‌ترین اذهان منتقدان هم یارای محدود کردن گران‌مایگان ادب پارسی را در محدوده ادبی و هنری نخواهد داشت؛ چراکه بوستان و گلستان و شاهنامه از چارچوب‌های زمانی و مکانی رها شده و در هر برهه زمانی می‌توان قیاسی برای حکایت‌ها و حماسه‌های آن‌ها در جهان پیرامون یافت.
دل‌مشغولی اربابان سخن پارسی نیز در نوع خود گواهی بر تمدن دیرینه ایران در حوزه ادبیات پارسی است. لسان‌الغیب سودای عاشقی در جان و دل دارد و در راه وصل معشوق تا والاترین منزلگاه‌های عرفان عروج می‌کند. حکیم طوس آمیزه‌ها و آموزه‌های رشادت، حماسه و پاک‌دامنی را در قالب واژگان به ابدیت پیوند می‌زند و گواهی بر قیام همیشگی ایرانیان در برابر ضحاکان زمانه است.
سعدی به‌سان حکیمی جامعه‌شناس، دغدغه اصلاح جامعه را در عرصه اخلاق در جان و دل می‌پروراند و در عرصه پند، چونان مرشدی متبحر و دلسوز، همه عمر خود را به آموزش پرداخته است. صدها سال پیش، شیخ اجل بر این حقیقت واقف شده بود که افکار عمومی برای اندرزهایی که به صورت تکلیفی و دستوری ارائه می‌شوند، حوصله و تمایلی ندارد. به همین دلیل، بزرگ‌مرد ادیبان سخن پارسی به حکایت‌ها و قصه و تمثیل‌های پرفرازونشیب روی آورد تا تأثیرگذاری پندهای گهربار خود را دوچندان کند. سعدی را می‌توان دلسوزترین شاعر پاک‌نهاد ایرانی مجسم کرد؛ بزرگ‌مردی که به راستی در پی تکامل اخلاقی ایرانیان است و سودای رشد و نمو معنوی همشهریان و هم‌وطنانش بر مدار اخلاق را دارد. شیوایی کلام شیخ اجل به شیوه معجزه‌واری به رشته تحریر درآمده است. محتوای آشکار و نهان گلستان و بوستان با گذر زمان دچار کهنگی و سرگشتگی نمی‌شوند؛ چراکه آفت‌های روح و جان آدمی از زمان ازل تاکنون بر مدار پلشتی‌هایی چون حرص و آز، شهوت، ظلم، تجاوز، خودبینی، غرور، شکم‌بارگی و غفلت از پروردگار استوار شده و در برهه‌های مختلف زمانی، فقط شکل ظاهری آنان تغییر یافته است.
با درک این مسئله است که سعدی بزرگ همه همت خود را به کار می‌گیرد تا نسل‌های ایرانیان را به پرهیز از راه‌های ناصواب دعوت کرده و آن‌ها را به گسترش عدل و نیکی رهنمون سازد.
در کمال ناباوری، مؤلفه‌هایی چون هجمه ناجوانمردانه مدرنیته و چالش‌هایی که بر جامعه سایه افکنده، سبب شده است از آثار جاودانه اربابان درایت غفلت کنیم و در بهترین حالت، شاهد به‌انزوارفتن حماسه گران‌مایه آن‌ها در کتابخانه‌های گردوغبارگرفته و مهجور باشیم. اینک انگشت اتهام بی‌مبالاتی در عرصه فرهنگ به سوی همه ماست؛ مردم، رسانه‌ها و مسئولان. همه ما آن‌چنان که شایسته است، به یادآوری و بازخوانی آثار به‌جامانده از فرهیختگان این مرزوبوم همت نگماشته‌ایم و امروزه، پندها و نصایح ارزشمند سرآمدان فرهنگ فارسی فقط در مجامع خرد فرهنگی بازخوانی می‌شوند و بس. 
منحصر به غزل، مثنوی و رباعیات که نمی‌شود؛ ارباب سخن در همه جستارها بی‌همتاست.

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی  

آدرس ایمیل    

متن نظر  

کد امنیتی