شیراز، شهر شعر و چالشهای معاصر، روزنامه شیراز نوین
عبدالرضا حیدری اردکانی- شیرازنوین
شیراز، شهری که نامش با عطر بهارنارنج، شعر حافظ و سنگفرشهای باغ ارم گرهخورده، یکی از کهنترین و فرهنگیترین شهرهای ایران است. قرنهاست که این شهر بهعنوان نماد ادب و عرفان فارسی در حافظه تاریخی کشور ثبت شده؛ جاییکه واژهها هنوز در کوچههایش طنین دارند و سایهسار باغها، ردپای شاعرانی بزرگ را با خود حمل میکنند. اما آنسوی این تصویر دلانگیز، واقعیتی دیگر نیز وجود دارد: واقعیتی شهری، پیچیده و گاه نگرانکننده.
در دهههای اخیر، شیراز با موجی از تغییرات اجتماعی، اقتصادی و جمعیتی روبهرو بوده که هویت فرهنگی دیرینهی آن را در معرض پرسش قرار داده است. حاشیهنشینی گسترده، مهاجرت بیرویه، کمرمق شدن فعالیتهای فرهنگی مردمی، و فاصله گرفتن نسلهای جدید از میراثفرهنگی، فقط بخشی از چالشهایی هستند که این شهر را از درون میفرسایند.
این مقاله میکوشد با نگاهی تحلیلی به این تضاد بپردازد: آیا شیراز همچنان میتواند خود را شهر فرهنگ، شعر و زیبایی بنامد؟ یا آنچه امروز در حال شکلگیری است، سیمایی تازه و گاه بیریشه از یک کلانشهر درگیر مسائل اجتماعی است؟
هویت تاریخی و فرهنگی شیراز
شیراز از معدود شهرهایی است که فرهنگ، تاریخ و طبیعت در آن به شکلی عمیق درهمتنیده شدهاند. این شهر نهتنها زادگاه دو قله بلند ادب فارسی ـ حافظ و سعدی ـ است، بلکه مهد پرورش اندیشه، عرفان و هنر در بستر تاریخ ایران نیز بوده است. حضور آرامگاههایی چون حافظیه و سعدیه، تنها بهعنوان مقصد گردشگری قابل ارزیابی نیست، بلکه نماد پیوند عاطفی و فکری مردم با میراثی زنده و تأثیرگذار بهشمار میآیند. در کنار پیشینه ادبی، باغهای تاریخی شیراز همچون باغ ارم، دلگشا و جهاننما، تجسمی از زیباییشناسی ایرانی هستند که طبیعت و معماری را با نوعی آرامش فلسفی در هم آمیختهاند. این باغها نه فقط فضای سبز، که آینهی جهانبینی ایرانیـاسلامی در باب زندگی، تعادل و زیباییاند.
مراکز علمی چون مدرسهی خان، نقش اساسی در تاریخ آموزش دینی و فلسفی کشور داشتهاند. همچنین شیراز در دورههایی از تاریخ، مرکز توجه علمی جهان اسلام بوده و نامهایی چون قطبالدین شیرازی را در دل خود پرورش داده است.
بااینحال، آنچه این میراث را خاص میکند، نه صرفاً حضور فیزیکی آنها، بلکه نقشی است که در شکلگیری هویت جمعی مردم شیراز ایفا کردهاند. لهجهی شیرازی، شوخطبعی خاص مردمانش، آرامش و نوعی ملایمت در روابط اجتماعی، همه و همه بازتابی از فرهنگی هستند که طی قرون شکل گرفته و هنوز در بسیاری از لایههای زندگی شهری قابل ردیابی است.
چالشهای اجتماعی شیراز معاصر
درحالیکه تصویر بیرونی شیراز همچنان با باغهای مصفا و آرامگاههای شعرا شناخته میشود، چالشهای اجتماعیای در دل این شهر در حال گسترشاند که با چهره فرهنگی آن در تضادند. در چند دهه اخیر، رشد سریع جمعیت، مهاجرتهای بیرویه، و ضعف در برنامهریزی شهری باعث شدهاند تا برخی از نقاط شیراز با مشکلاتی روبهرو شوند که زمانی در این شهر کمتر تصور میشد.
یکی از جدیترین معضلات، پدیده حاشیهنشینی است. مناطق گستردهای در حومه شیراز، بهویژه در جنوب و غرب شهر، بدون زیرساختهای مناسب بهسرعت گسترش یافتهاند. این مناطق غالباً محل اسکان مهاجران از روستاهای اطراف است که به امید زندگی بهتر به شیراز آمدهاند، اما با کمبود خدمات آموزشی، بهداشتی و حملونقل روبهرو هستند.
مهاجرت و فشار بر زیرساختهای شهری نیز مسئلهای جدی است. باتوجهبه جایگاه شیراز، بهعنوان مرکز استان فارس و قطب درمانی جنوب کشور، این شهر سالهاست با مهاجرت مستمر از استانهای مجاور مواجه است. این مهاجرتها بدون توسعه متوازن زیرساختها، منجر به ترافیک سنگین، کمبود منابع، و رقابت نابرابر برای بهرهبرداری از امکانات شهری شده است.
از سوی دیگر، تغییر سبک زندگی نسلهای جدید، همراه با گسترش شبکههای اجتماعی، مصرفگرایی و فاصله گرفتن از سنتهای بومی، به فرسایش تدریجی هویت فرهنگی شهر دامن زده است. گویی فرهنگ، از «زیسته بودن» در فضای عمومی به «موزهای بودن» در بناها و آیینها تقلیل یافته است.
تحلیل دوگانه فرهنگی- شهری
دوگانهای ناپایدار در حال شکلگیری است؛ شیراز بهعنوان شهری با هویتی فرهنگی، و شیراز بهعنوان کلانشهری با مسائل عادی شهرهای در حال توسعه. در این دوگانگی، خطر آن است که هویت فرهنگی به ابزار تبلیغاتی یا توریستی تبدیل شود، درحالیکه در زیست روزمره مردم، جایی نداشته باشد. نهادهای فرهنگی شهر نیز عمدتاً بهجای نقشآفرینی فعال، درگیر بروکراسی یا کمبود بودجهاند. بخش خصوصی، با وجود علاقه به سرمایهگذاری فرهنگی، هنوز از نبود حمایت سیستماتیک رنج میبرد. در چنین شرایطی، پاسداری از میراث فرهنگی نهتنها به وظیفه دولت، بلکه به دغدغه اجتماعی مردم و نخبگان نیاز دارد. شیراز، اگر بخواهد از این دوگانگی عبور کند، باید میان فرهنگ بهمثابه میراث و فرهنگ بهمثابه نیروی زنده و جاری، توازن برقرار کند.
پیشنهادها و چشمانداز آینده
برونرفت از این وضعیت، مستلزم تغییر نگاه به توسعه شهری است. شهری چون شیراز باید بهجای توسعه صرف کالبدی، بر «بازسازی فرهنگی» تمرکز کند. این بازسازی نه بهمعنای بازگشت به گذشته، بلکه تقویت ریشههای فرهنگی برای مواجهه با آینده است.
ایجاد فضاهای فرهنگی پویا، تقویت آموزش عمومی در زمینه میراث و هویت، مشارکت مردم در حفظ فضاهای فرهنگی، و حمایت از ابتکارات مردمی میتواند از جمله گامهای مؤثر باشد. همچنین، گسترش گفتوگو میان مدیریت شهری و جامعه نخبگان، بهویژه در حوزه فرهنگ و اجتماع، باید به یک اصل مدیریتی تبدیل شود.
حرف آخر
شیراز، شهری با سابقهای هزارساله در فرهنگ و ادب، امروز در معرض آزمونی دشوار قرار گرفته است؛ حفظ هویت در دل توسعه و محافظت از معنا در دل تغییر. تضاد میان چهره تاریخیـفرهنگی شهر و چالشهای اجتماعی نوظهور، تنها زمانی قابل حل خواهد بود که توسعه شهری با نگاهی فرهنگی و اجتماعی تلفیق شود. شهر شعر، تنها زمانی شعر باقی خواهد ماند، که مردمش در کوچههایش شعر زندگی را بخوانند، نه اینکه حافظ و سعدی را فقط در قاب و کتاب و طاقچهها و مناسبتها بنگرند.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین