[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۵۳۶
  • دوره جدید

سفره‌هایی که آب می روند، روزنامه شیراز نوین

سفره‌هایی که آب می روند

هر صبح که مردم چشم باز می‌کنند، قیمت‌ها پیشاپیش از خواب برخاسته‌اند. نان، برنج، لبنیات، گوشت، میوه، کرایه خانه، حمل‌ونقل و حتی ساده‌ترین مایحتاج روزانه، دیگر به‌صورت «روزانه» گران نمی‌شوند؛ افزایش قیمت‌ها به «ساعت» رسیده است. مردمی که دیروز با هزار زحمت دخل‌وخرج خود را تنظیم کرده بودند، امروز با واقعیتی تلخ روبه‌رو هستند: سفره‌شان کوچک‌تر شده، قدرت خریدشان کمتر و نگرانی‌شان عمیق‌تر.
گرانی در ایران دیگر پدیده‌ای مقطعی یا ناشی از یک تصمیم لحظه‌ای نیست؛ به یک روند ساختاری تبدیل شده است. از تورم مزمن گرفته تا کاهش ارزش پول ملی، از ناکارآمدی نظام توزیع تا سودجویی بی‌مهار دلالان، از سیاست‌های غلط مالی تا نبود شفافیت، همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا مردم، به‌ویژه طبقات متوسط و پایین، زیر بار فشار معیشتی خم شوند.
تورم، دشمن خاموش سفره مردم
وقتی تورم سالانه از کنترل خارج می‌شود، نتیجه فقط افزایش اعداد روی تابلوی قیمت‌ها نیست؛ معنا و ارزش پول ملی فرو می‌ریزد. کالایی که یک ماه پیش می‌شد با یک اسکناس خرید، امروز نیازمند دو یا سه برابر همان پول است. این تغییر بی‌وقفه، نه‌تنها معیشت روزمره را مختل می‌کند، بلکه حس امنیت اقتصادی را نیز از بین می‌برد. خانواده‌ها دیگر نمی‌توانند برای آینده برنامه‌ریزی کنند. «پس‌انداز» عملاً بی‌معنا شده و «برنامه‌ریزی مالی» به شوخی تلخی می‌ماند.
تورم بالا مانند مالیاتی پنهان عمل می‌کند که بیشترین فشار را بر فقرا و حقوق‌بگیران ثابت وارد می‌کند. کسی که درآمدش ثابت است، هر روز بخشی از قدرت خرید خود را از دست می‌دهد؛ در‌حالی‌که دارندگان دارایی‌های بادوام، زمین، مسکن یا ارز، گاه حتی از این تورم منتفع می‌شوند. این یعنی فقیرتر شدن فقرا و ثروتمندتر شدن ثروتمندان؛ شکاف طبقاتی عمیق‌تر می‌شود و احساس بی‌عدالتی در جامعه اوج می‌گیرد.
بازار بی‌نظارت و سیاست‌های ناپیوسته
یکی از معضلات مزمن اقتصاد ایران، فقدان نظارت کارآمد بر بازار و زنجیره تأمین است. فاصله قیمت تولیدکننده تا مصرف‌کننده، در بسیاری از اقلام، سرسام‌آور است. دلالی بی‌ضابطه، احتکار پنهان، قیمت‌گذاری‌های چندگانه و نبود شفافیت در واردات و توزیع، فضا را برای سودجویی عده‌ای معدود و فشار بر عموم مردم فراهم کرده است. در کنار این، تصمیمات اقتصادی گاه ناگهانی، ناهماهنگ و بدون پیوست اجرایی اتخاذ می‌شوند؛ تصمیم‌هایی که به‌جای کنترل بازار، به التهاب بیشتر آن دامن می‌زنند.
فشار بر طبقه متوسط؛ ستون فقرات جامعه
طبقه متوسط، ستون فقرات اجتماعی و موتور محرک توسعه است. اما امروز، این طبقه زیر فشار گرانی و کاهش ارزش پول در حال فرسایش است. خانواده‌هایی که تا چند سال پیش می‌توانستند بخشی از درآمد خود را صرف آموزش بهتر، تفریح، سفر یا پس‌انداز کنند، حالا تمام درآمدشان صرف مایحتاج اولیه می‌شود. هزینه اجاره مسکن، درمان، آموزش فرزندان و خوراک، آن‌چنان بالا رفته که بسیاری از خانواده‌ها از سطح زندگی خود عقب‌نشینی کرده‌اند. این عقب‌نشینی فقط مادی نیست؛ حس کرامت و امید به آینده را نیز فرسوده می‌کند.
فقیرسازی تدریجی
گرانی افسارگسیخته نه‌فقط یک بحران اقتصادی، بلکه یک مسئله اجتماعی و ملی است. وقتی سفره‌ها کوچک می‌شود، کیفیت تغذیه افت می‌کند، ناهنجاری‌های اجتماعی افزایش می‌یابد، اعتماد عمومی آسیب می‌بیند و احساس «در حاشیه ماندن» در میان مردم رشد می‌کند. فقر دیگر فقط در آمار نیست؛ در صف نانوایی‌ها، در سبد خرید کوچک‌شده، در ناتوانی از تأمین حداقل‌ها، به چشم می‌آید. فقیرسازی تدریجی، جامعه را از درون می‌فرساید و آینده را تهدید می‌کند.
راه چاره کجاست؟
مهار تورم، نیازمند اراده سیاسی، شفافیت، سیاست‌گذاری منسجم و مقابله واقعی با رانت و فساد است. تا زمانی که نقدینگی افسارگسیخته مهار نشود، بودجه واقعی‌سازی نگردد، نظارت مؤثر بر بازار برقرار نشود و ارزش پول ملی تثبیت نگردد، هیچ بسته حمایتی موقتی قادر به توقف کوچک شدن سفره مردم نخواهد بود.
اعتماد عمومی زمانی بازمی‌گردد که مردم نتیجه اقدامات را در زندگی روزمره خود ببینند؛ نه فقط در آمارها و شعارها. امروز، صدای خُرد شدن سفره‌ها از هر کوچه و خانه‌ای به گوش می‌رسد. این صدا را باید جدی گرفت؛ چراکه هیچ جامعه‌ای بر روی شکم‌های گرسنه و سفره‌های خالی نمی‌تواند آینده‌ای مطمئن بسازد.

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی  

آدرس ایمیل    

متن نظر  

کد امنیتی