سوگواره خزان، روزنامه شیراز نوین
بسته شد؛ یک دروازه بزرگ بهسوی ادبیات و آواز و آزادگی و اصالت هرچه ایجاز و اعجاز روحنواز است، بسته شد. محمدرضا شجریان پل میساخت؛ پیوندی میان ادبیات گهربار ایران با ذهن مغشوش و آشفته ما که در کشاکش مدرنیته و مینیمال و نتهای گوشخراش دیجیها دستوپا میزند. او بهترین و نابترین و تأملبرانگیزترین اشعار زبان گرانمایه پارسی را با کلام زرینش برای ما شنیدنیتر میکرد. مایی که از سر بد روزگار و جبر ناجوانمرد زمانه و بیمبالاتیها، به جایگاه سترگ فردوسی پاکنهاد و لسانالغیب و شیخ اجل، آنچنان که شایسته است، پی نبردهایم و صخرههای سختی میان بزرگان ادب پارسی و نسل امروز قد برافراشته است. کلام شجریان هیچوقت موسیقی و سنتی نبود. او با بلندای حنجرهاش تصنیف اصالت میخواند و به جان و دل مخاطبان رسوخ میکرد. آنقدر وامدار شعر و فرهنگ و اصالتهای زبان گرانمایه و مظلوم پارسی بود که روی قالی ایرانی نشیند و بانگ مرغ سحر را فریاد بیاورد و برای همیشه جاویدان بمانند. آنقدر پایبند به مؤلفههای ارزشی و الهی بود، که از صمیم جان ندای جانفزای ربنا را با اخلاص سر دهد و ذکر بندگی در پیشگاه پروردگار یکتا کند. شاید اگر شجریان، محمدرضا شجریان نبود، ما همین کورسوی آشنایی با ادبیات را نداشتیم و با شتاب بیشتری بهسوی جستارهای بیریشه و مینیمالهای پستمدرن و کانسپچوالآرتها پرتاب میشدیم. کلام او، تحریرهای آوازش و باغ گلهایش ما را دعوت به درنگ در یکایک واژههایی میکرد که مشاهیر این سرزمین برای ما به یادگار گذاشتند. اگرچه در طی قرون متمادی ما آنچنان که شایسته است به حافظ و سعدی و مولانا ادای دین نکردهایم، اما خسرو آواز ایران از بار گناه و گناهکاری و کمکاریها ما اندکی کاست و به شایستگی از اسطورههای زبان فارسی خواند.
برای حالا و همیشه، خسرو آواز ایران جاودانه خواهند ماند. مگر گذشت سالها و قرون متمادی توانست از همه ارزشهایی که در کلام سعدی و خیام و مولانا و سایر شیرینزبانان سخن پارسی مستور است، ذرهای کم کند؟ مگر آرش کمانگیر و سیاوش و سهراب و کاوه آهنگر در گذرگاه تاریخ رو به زوال رفتهاند که نامآوران معاصر دچار سرنوشت مشابهی شوند؟ شاید در بزنگاهی از تاریخ آن هم از سر جبر ناجوانمرد زمانه غفلت کرده باشیم و از حمیت آنها کمتر یاد شود و مورد بیمهری قرار گیرند؛ اما با گذشت زمان همچون آب زلالی مسیر خود را در قلب مردم بازخواهند یافت و بر بلندای تاریخ از آنها به نیکی یاد میشود. تالار مشاهیر ایران سرشار از چهرههای ماندگاری است که به خاک این سرزمین ارزش و اعتبار میبخشند. خاک ایران با وجود این گرانمایگانش به جلگهای حاصلخیز بدل شده که پیوسته به آن اصالت و معنا میبخشند.
اینک، در کشاکش روزهای سخت اقتصاد و کرونا اخبار ناگوار از راه رسیدهاند. خبر کوچ استاد به خانه ابدی مخابره میشود و آنچه میماند حسرت و وااسفاست. دیگر آرمیدن محمدرضا شجریان بر خاک سرد منزل ابدی دروغ نیست. چه کسی باور میکند آن حنجرههای زرین، همان تارهایی که قاری قرآن بود و مرغ سحر را بهنیکویی زمزمه میکرد، سرد و بیروح شده باشد؟ چه کسی توانست فرمان خاموشی به آن دستگاه نفسساز دهد و پارچهای سپید بر قامت افراشته و ستبر استاد کشد. مرگ رسم حق زمانه است؛ اما نه تا وقتی که در بزرگترین آوردگاه برای مردمانش در دستگاههای شور و شوق از حافظ و سعدی و مولانا بخواند. مگر میشود صوت روحانی ربنا را در ماه ضیافت پروردگار نشنید و با فرازوفرودهایش به معراج نرفت؟ مرگ حق خسرو آواز ایران نیست تا وقتی که در هر گوشهوکنار از این سرزمین از تندیس تابناکش رونمایی شود و خیابان شایستهای به نامش.
با همه افسوسها و سوگواریها، استاد با فراغ بال رهسپار منزلگاه ابدی خواهد شد. محمدرضا شجریان از مشاهیری است که به فرهنگ و هنر این مرزوبوم عمق و معنا بخشید و شاگردانش طلایهدار راه او خواهند بود. نامهای شاگردان و مریدان را با مکث مرور کنیم؛ شهرام ناظری، حسامالدین سراج، همایون شجریان، حمیدرضا نوربخش، ایرج بسطامی، سینا سرلک، معصومه مهرعلی و بزرگانی که در وانفسای نتها همچنان فانوس تابناک موسیقی اصیل ایرانی را زنده نگه داشته و جهانیان به احترام تحریرهایشان قیام میکنند. مردان و زنانی که بهراستی لایق خواندن اشعار حافظ و مولانا و خیام هستند.
در سوگ خسرو آواز ایران، محمدرضا شجریان رخت سپید میپوشیم؛ با این باور که استاد به فرهنگ و هنر این سرزمین با همه جسم و جانش ادای دین کرد. افسوس که مجالی نشد در شیراز و تبریز و اصفهان و خرمشهر و زابل و مشهد و شلوغیهای پایتخت به صحنه بیاید و خط سرخی بر بنیان همه آمیزههای هرجایی کشد که با نتهای گوشخراش ادعای هنر و فرهنگمداری دارند. کاش وزیر دعوتنامه حضورش بر صحنهها را بر بالین استاد برده بود. حتی اگر این بار از آن تحریرهای زرین خبری نباشد و نوارش از ضبطها و بلندگوهای رنگورورفته پخش شود، باز هم همه شهر به احترامش سراپا نیوش میشدند. خسرو آواز ایران تا ابد در ریشههای کهن این مرزوبوم جاودانه خواهد ماند. تالار مشاهیر فرهنگ و هنر ایران، محمدرضا شجریان را بر صدر خواهد نشاند. جلگه حاصلخیز ایران وامدار شما میماند. نامش را با طمأنینه بخوانید؛ شجریان، محمدرضای شجریان. خسرو بیتکرار آواز و اصالت ایران،
سربلند رفت.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین