نگاهی به واپسین ساخته پیمان قاسمخانی در ژانر کمیک ارتش سری پشت خاکر یز مردم، روزنامه شیراز نوین
اشاره: سینما قبل از آنکه متعلق به منتقدان باشد، مال مردم است. اصلاً هنر هفتم بدون تماشاگران عامی، جسم بی جان و مرده ای است که بی مایه خواهد بود. این تماشاگران بدنه هستند که به سینما هویت بخشیده و آن را به جهان شمولترین هنرها تبدیل میکنند. شاید ازدیاد ژانرهای سینمایی هم به همین دلیل باشد؛ وگرنه همه داستانها و قصهها در بسترهای معناگرایانه و منتقدپسندانه ثقیل روایت شده و برای خوشامد صاحب نظران سینمایی، دو برداشت ساختارشکنانه هم در کنار دیالوگهای پرطمطراق عرضه میشد.
اصلاً بیایید از فیلم سازان بپرسید بیشتر وام دار کدام یک هستند؛ ستارههای منتقدان یا گیشههای طلایی؟ به جز آثار جهت داری که با حمایتهای جریانهای سیاسی ساخته میشوند و ماندگاری در طول تاریخ هنر ندارند، به طور حتم اهالی هنر هفتم با هزاران امید میزان فروش فیلم را دنبال کرده و با آن امرار معاش خواهند کرد. به همین دلیل است که عبارت «صنعت سینما» پربسامدتر از هنر سینما شده است. وقتی که پردههای نقرهای به سان چرخ دندههای تولید به حرکت درمیآیند، میتوان در پناه آنها نیم نگاهی به زوایای هنر هم داشت و در نهایت، به دنبال تکامل جامعه بود. در حقیقت، صدای سینمایی که بی مخاطب مانده باشد را هیچ کس نخواهد شنید؛ حتی اگر سرشار از پندهای حکیمانه و نصایح خردمندانه و سلسله ای از حرفهای خوب و جانفزا باشد.
حال با ذکر این مقدمه، میتوان نیم نگاهی به آثاری داشت که این روزها در سینمای ایران پربسامد هستند و بسیاری از منتقدان، سر ستیز با آنها دارند. شاید در برهه ای که منتقد رسانه ملی یعنی فراستی و بسیاری دیگر از صاحب نظران رادیکال به تماشای ارتش سری واپسین ساخته قاسم خانی بنشینند، از شدت خشم و غضب مرزهای صوتی را جابهجا کنند و با اغماض، عنوان «سخیف بیمایه» را برای آن به کار برند؛ در حالی که مردم با این جماعت پردانش و صاحب نظر و سخت گیر همسو نیستند و ستارههای منتقدان برای آنها، برای بسیاری از اعضای سینمای بدنه ارزش چندانی نخواهد داشت. البته این رابطه دوسویه است. بدین معنا که سینما هم سمت مردم ایستاده و همیشه هم خواهد ایستاد. بسیاری از فیلم سازانی که از حمایت برخوردار نیستند، پیش از آنکه برای منتقدان فیلم بسازند، به فکر اقناع افکار عمومی برای دیده شدن هستند و کسی از این مهلکه سخت سربلند خارج میشود که نظر مساعد صاحب نظران سینمایی و مردم کوچه و بازار را به طور مشترک جلب کرده باشد؛ یعنی همان کاری که اساتید و بقیه مشاهیر سینمای ایران به شایستگی انجام میدهند. با ذکر این این مقدمه، نیم نگاهی داریم به واپسین ساخته پیمان قاسم خانی با عنوان خوب، بد، جلف: ارتش سری.
شناسنامه فیلم
عنوان: خوب بد جلف2 (ارتش سری)
نویسنده و کارگردان: پیمان قاسم خانی
تهیهکننده: محسن چگینی
فیلم بردار: حسین جلیلی
تدوین: میثم مولایی
طراح صحنه: آیدین ظریف
طراح گریم: عباس عباسی
موسیقی: امیر توسلی
طراح لباس: رعنا امینی
بازیگران: سام درخشانی، پژمان جمشیدی، حامد کمیلی، فرهاد آییش، گوهر خیراندیش، علی اوجی، شکیب شجره
محصول: 1398
مدت زمان: ۱۳۱ دقیقه
ارتش سری علیه منتقدان
ارتش سری از لحاظ منتقدان، با همه ژستهای روشنفکریشان، تقریباً هیچ چیز ندارد. فیلمنامه بی منطق، منقطع و جسته و گریخته و بی ارزش به رشته تحریر درآمده و با خط داستانی پرمایه و خرده داستانکهایی منسجم روبهرو نیستیم. وضعیت کارگردانی هم به همین منوال است. ارتش سری نشان داد قاسم خانی به همان اندازه که در زمره بهترین سناریستهای ایران قرار میگیرد، در وادی کارگردانی غریبه و ناآشناست. شیوه نقش آفرینیها هم به مراتب ضعیف تر از مواردی است که به آنها اشاره شد. به نظر میرسد جمشیدی و درخشانی در جلوی دوربین به حال خود رها شده اند تا با بداهه پردازی، خندهای بر لب مخاطبان بنشانند. وقتی با چنین اثری روبهرو باشیم، دیگر کسی به سراغ کیفیت فیلم برداری و صدابرداری و تدوین و سایر داستانها نخواهد رفت. اما قصه اینجا و با یک ناکامی بزرگ تمام نمیشود؛ بلکه به نظر میرسد فیلم ساز اهداف کلانتری در ذهن خود میپروراند. در یک نگاه کلی میتوان ادعا کرد که صاحب نظران حوزه فرهنگ و هنر در زمره جامعه شناسان متبحری قرار میگیرند که نیازهای محیط پیرامون را شناسایی کرده و محصولی برای سیراب شدن ذائقه عمومی عرضه میکنند. یعنی درست همان کاری که پیمان قاسمخانی در ارتش سری به درستی انجام داده است.
سینما علیه حبابهای سنگی
در بستر سینما به میان مردم برویم. اقتصاد آبستن حبابهای سنگی شده و جامعه قدرت خرید خود را فروباخته است. ما از سر تجربه دریافته ایم که در بهترین حالت ممکن، قیمتها برای مدتی و فقط مدتی در جایگاه کنونی خود میمانند و خبری از کاهش بهای مسکن، اتومبیل و سبد خرید روزانه نیست. این در حالی است که دستمزدها هیچ قرابتی با کنشها و واکنشهای بازار ندارند و سفرههای اقشار فرودست و میانی جامعه، هر روز حقیرتر از گذشته میشود. اخبار فساد و رانت و نابرابریها هم بی رحمانه به جسم و جان مردم تازیانه میزنند و نتیجه آن، جامعه ای خسته و دردمند است که در آن نرخ اعتیاد، طلاق، نزاعهای خیابانی، کلاهبرداری و بسیاری دیگر از سلسله آسیبهای اجتماعی در وضعیت قرمز ارزیابی میشود. کرونای چینی هم عرصه را تنگ تر کرده و ما در دشوارترین شرایط دهههای اخیر قرار گرفته ایم. در این بحبوحه است که سینما با ژانر کمیکش همانند ابرقهرمان وارد میدان شده و برای لحظاتی، همه پرسشها و عقدهها را به فراموشی میسپارد.
با شروع تیتراژ فیلم، تماشاگر در صندلی اش فرو رفته و ذهنش را برای همذات پنداری خالی میکند. او به دنبال فیلمی فاخر و معناگرایانه به منظور ارتقای سطح تفکراتش و تکامل اندیشه اش نیست؛ بلکه از بحران و سیاست و اخبار بد به ستوه آمده و به دنبال راهکاری است تا روح آزرده اش را مرهم گذارد و چه چیزی بهتر از سینمای عامه پسند طنز میتواند به این رویا جامه عمل بپوشاند. همان طور که گفته شد، سینماگران موفق به نوعی سرآمدان جامعه هستند و قاسم خانی هم از این جرگه مستثنا نیست. او با کارهای بزرگی نظیر شبهای برره، پاورچین، نقطه چین و مرد هزارچهره، استعدادهای ذاتی اش را به نمایش گذاشته و در سنپطرزبورگ مهر تأییدی بر آن زد. حال پیمان قاسمخانی کوچک با شناسایی نیاز مردم به خندیدن وارد میدان شده و جز شادی مردم، هدف دیگری در این سینمایی که فیلمهایش به منظومه ای از تباهیها تبدیل شده، ندارد.
قیام هنر به احترام شادی
به ارتش سری از زاویه تازه ای بنگرید. فیلم حتی تلاش هم نمیکند به اعماق قصه و روایت پردازی برود و همه چیز در لایههای بیرونی حادث میشود. فیلم ساز با تمام وجود تلاش دارد مردم را بخنداند و به طور حتم در این کار موفق بوده است. ببسیاری از مردم مردم با تماشای این فیلم 120 دقیقه خندیدند و خندیدند و جسم و جان آنها برای مقابله با مشکلاتی که بیرون از سالن سینما در انتظار آنهاست، مجال دوباره ای برای تنفس یافت. شاید این مهم ترین خاصیت مبانی فرهنگ و هنر باشد که روح آدمی را از هرچه غبار و تزویر و ناملایمات زندگی است جلا داده و او را برای ادامه ماجرا به پیش فرامیخواند.
دفاعیه جنجالی فیلمساز
با اکران آنلاین قسمت دوم و سوم خوب بد جلف، باید منتظر ماند تا گروهی از منتقدان برای این فیلم شمشیر خشم از نیام انتقاد برکشند و آن را بی مایه تر از همه آثار پرفروش ارزیابی کنند. اینها همان صاحبنظرانی هستند که عبارت «سینمای سوپرمارکتی» را با سختگیری و عداوت و بدون در نظر گرفتن
شرایط جامعه برای فیلمهایی که مجالی برای اکران نمییابند، آفریدند و با آنها از سر تحقیر و خودبزرگ بینی روبهرو شدند. در حالی که هر پدیده و هر اثری که بتواند در پناه رعایت ارزشها و هنجارها برای مردم شادی و نشاط به همراه بیاورد ارزشمند است و باید به احترام هوادارانش در پیشگاه آن قیام کرد. شاید بالاتر از خدمت رسانی به مردم، آن هم در جامعه کنونی ایران، خدمتی وجود نداشته باشد.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین