فوتبال برای زندگی، روزنامه شیراز نوین
همیشه مثل این روزها در محاصره اخبار بد گرفتار نیامده بودیم. این فوتبال که امروز مایه عذاب ما شده و هر لحظه خبرهای جدیدی از فساد و حاشیه را مخابره میکند، روزیروزگاری حال ما را خوب میکرد.
در پی نتایج درخشان تیم ملی در آوردگاههای بینالمللی به خیابان میآمدیم، از شامگاهان دلگیر تا بامدادان خمار غریو شور و نشاط سر میدادیم. اما نسل طلایی آن روزها گذشتند و فوتبال مدرن در چمنهای مصنوعی دیگر هیچ نشانی از عصر طلایی مستطیل سبز وطنی را در خود ندارد...
در دهههای پیشین برای خودمان در صحنههای آسیایی سلطنت میکردیم و با همان سیستمهای منسوخ پروینی و علی اصغری غولهای آسیا را یکی پس از دیگری قربانی میساختیم. اگرچه آن روزها، روزهای جنگ و دوران رکود پس از آن بود، اما این فوتبال با همه فراز و فرودهایش میتواسنت حال ما را خوب کند و آدرنالین در روح و جانمان فوران میکرد.
در همین حوالی بود که حماسه بزرگی در ملبورن به وقوع پیوست. لشکر سنتی ایران در حالی به مصاف استرالیا رفت که تاکتیکهای زردپوشان برخاسته از فوتبال مدرن اروپا بود و در مقایسه نفرات هم هری کیول، استن لازاردیس و مارک بوسنیچ در بهترین باشگاههای جهان توپ میزدند. اما در این میان چه اتفاقی افتاد که ما توانستیم از یک تیم تنومند شبه اروپایی امتیاز بگیریم و پس از بیست سال مسافر جام جهانی شویم. والدیر ویرا در مقام سرمربی تیم ایران به خوبی میدانست که از لحاظ تاکتیکی قدرت مقابله با جبهه روبهرو را ندارد و باید به پشتوانه خصلت ایرانیها در بازیهای غیرتی در برابر مردان سرزمین کانگوروها قیام کند. به همین دلیل او با پایان نیمه اول در رختکن گچ و تخته سیاه را کنار گذاشت و با فروتنی در میان بازیکنان نشست. هیچ کس نمیداند ویرا با استفاده از چه واژگانی توانست آدرنالین را در رگهای بازیکنان به جوش آورده و آنها را به سان ساموراییهای خشمگین به زمین روانه کند. شاید او از خاستگاه و استعداد برزیلی خود بهره گرفت و با کلماتی جادویی بازیکنان را برای خلق حماسه آماده کرد.
از سوی دیگر ایرانیها عادت به هجمه نود هزار نفری تماشاگران حریف که بر علیه شان شعار دهند را نداشتند. چراکه کشورهای عربی هیچگاه نتوانسته بودند بیش از ده هزار نفر را به ورزشگاه بیاورند. اما ورزشگاه کریکت ملبورن سرشار از جمعیتی بود که خواهان پیروزی استرالیا با اختلاف گلهای زیاد بودند و نداشتن تحمل طنین فریاد آنها در میمیک چهره خاکپور، سعداوی و پاشازاده آشکار شده بود. با این حال مهرههایی در تیم ایران حضور داشتند که روحیه تیم را افزایش میدادند. عابدزاده در جهنم ملبورن با خونسردی پشتک میزند و روحیه بالای خود را به رخ حریف میکشد. هیچ کس نمیتواند بالای سر دایی ضربه سر بزند و در مبارزههای تن به تن آقا کریم هیچ وقت مغلوب نیست. اگرچه استرالیاییها در سرعت و کورسهای دو نفره کم نمیآورند اما خداداد دوست داشتنی به راحتی از میان لایههای دفاع منسجم آنها عبور میکند و مارک بوسنیچ چارهای جز نشستن و نشستن پس از دریافت گل ندارد.
در کمال ناباوری ایران گل دوم را درون دروازه طلایی پوشان میکارد تا نشان دهد فوتبال، ورزش و زندگی هیچگاه بر پایه منطق و معادلات قابل پیش بینی استوار نیست. در روزگار معاصر شاید با معجزه ای راهی جام جهانی شویم. اما شاید همه ایرانیان این مسئله را تأیید کنند که صعود به فرانسه 1998 جذاب ترین، خاطره انگیزترین و بهترین مسابقه ایران در همه مراحل انتخابی جام جهانی است. صعودی که نشان داد ملت ایران تا چه اندازه در شرایط دشوار قادر به انجام مأموریتهای غیرممکن است. این نامها را با هم مرور کنیم. علی دایی، احمدرضا عابدزاده، کریم باقری، خداداد عزیزی، رضا شاهرودی، محمد خاکپور و ستارههایی که نسل طلایی فوتبال ایران را تشکیل میدادند و بی تکرار بودند.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین