مرگ تدریجی، روزنامه شیراز نوین
سعیدرضا امیرآبادی - روزنامه نگار
amirabadi_shznvn@yahoo.com
به خبرهای دلخراش عادت کردهایم. مردی با کلاشینکف خانواده همسرش را به رگبار بست و به بیابان گریخت. نوجوانی دوستش را از کوه به پایین انداخت و منتظر قصاص است. زن افسردهای به کودکانش سم خوراند و پس از آتشزدن خانه خودکشی کرد. تیتر اخبار و صفحههای حوادث مالامال از خبرهای ناگواری هستند که بهسادگی از کنار آنها عبور میکنیم و چندان بهدنبال پیشگیری از فاجعه و شناسایی ماهیت بحران نیستیم. اینگونه اخبار آنقدر منقلبکننده و تأثیرگذار هستند که زمینههای بروز قضاوتهای هیجانی را پدید آورند و افکار عمومی را برای لحظاتی مکدر سازند...
اما پس از گذشت مدت کوتاهی، همه چیز از خاطرهها محو میشود و باید منتظر فاجعه بعدی و سوگواریهای دیگری بود. در پی بروز چنین حوادثی، در نگاه اول سرشار از خشم و نفرت میشویم. در حالی که باید با نگاهی عمیق تر در پی شناسایی خاستگاه اصلی بحران برآییم. فجایع ناگواری که فقط بنیان یک خانواده را دچار فروپاشی نمیکند؛ بلکه آثار ناگوار آن تا مدتهای زیادی در ضمیر آگاه و ناخودآگاه جامعه رسوخ کرده و زمینه بروز بسیاری از حوادث مشابه را در نهاد اطرافیان ما پدید میآورد.
در میان همه بحرانهایی که در میان آنها گرفتار آمده ایم، شاید مسئله بروز افسردگی، ناهنجاری و آسیبهای اجتماعی در جامعه زنان به درنگ و تأمل بیشتری نیاز داشته باشد. از آنجا که یأس و افسردگی دوره رشد تدریجی داشته و همانند آبله مرغان و آنفولانزا دارای نشانههای آشکاری نیست، متأسفانه بسیاری از خانوادهها آن را جدی نگرفته و از کنار نشانههای آن به سادگی عبور میکنند. این در حالی است که بن بستهای روحی و روانی سایه سنگین خود را به صورت خزنده و زیرپوستی گسترش داده و مادر بیمار را تا رسیدن به مرزهای جنون و فرزندکشی بدرقه میکنند.
مسلماً برای پیشگیری از شیوع چنین بحرانهایی، اقدامات تک بعدی و یک جانبه از سوی یک دستگاه و نهاد واحد چندان راه گشا نیست. دستگاههای اجرایی از قبیل وزارت بهداشت و درمان، بهزیستی و همه سازمانهای ذی ربط باید با درک اهمیت ماجرا، اقدامات گسترده ای را در زمینه پیشگیری و درمان در دستور کار قرار داده و از زنان جامعه به عنوان اصلی ترین رکن خانواده حمایتهای بیشتری کنند. از سوی دیگر، این وظیفه همه اعضای خانواده است که در مقاطع سرنوشت ساز نگاه ویژه ای به سلامت روانی زنان داشته باشند و پشتیبانیهای لازم را از روحیه شکننده آنها به عمل آورند. در نظر داشته باشیم حال خوب جامعه در پی توجه به احوال زنان و شادابی آنان میسر میشود و جمعیتی که حفظ سلامت روحی و روانی بانوانش را به فراموشی سپارد، به طور حتم فاصله چندانی تا رسیدن به کرانههای فروپاشی نخواهد داشت. قربانی شدن کودکان توسط مادران بیمار، تلنگر دردناکی است تا همه مردم و مسئولان توجه بیشتری به نیمی از اقشار جامعه ایران داشته باشند و از نگاههای زن ستیزانه ای که هنوز در برخی افکار متحجرانه لانه کرده، اجتناب کنند. همدلی، همفکری، احترام به حقوق زنان و تجلیل از زحمات بی مزد و منت آنها میتواند نقش عمده ای در راستای پیشگیری از چنین رخدادهای شومی داشته باشد. به طور حتم مادری که از فرط جنون و افسردگی فرزندش را به مسلخ میفرستد، آخرین فاجعه ای نیست که گریبانگیر جامعه ما میشود. باید امیدوار بود که بسامد مخابره چنین اخبار ناگواری با ایجاد حمایتهای بیشتری که از سوی دولت و خانوادهها از جامعه زنان صورت میگیرد، کاهش یافته و به سلامت روحی و روانی زنان ایرانی به ویژه در نقاط محروم و دورافتاده توجه بیشتری شود. فقط زنانی که از سلامت جسم و روح سالم برخوردار باشند، میتوانند فرزندانی توانمند را تربیت کرده و بنیان خانواده و درنهایت محیط پیرامون را تعالی بخشند. باور داشته باشیم که زنان و مادرانی که مرزهای انحطاط را درمینوردند، قربانی فراموشی همه ما هستند و جامعه در وقوع چنین حوادثی مبرا از گناه نیست. به خبرهای دلخراش عادت نکنیم.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین