یاد گرفتهام چگونه از کنار خط قرمزها رد شوم، روزنامه شیراز نوین
مهر: پوران درخشنده معتقد است هر چقدر در سینمای ایران فیلم اجتماعی ساخته شود، کم است و مخاطب باز هم پذیرای این نوع سینما خواهد بود.
فیلم «زیر سقف دودی» جدیدترین ساخته پوران درخشنده در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر به رقابت میپردازد؛ فیلمی که این بار در بستر بحرانی درونی و از طریق دنبال کردن شخصیتها روایت میشود و نه حوادث.
درخشنده در فیلم جدیدش مثل همیشه سراغ یک معضل اجتماعی رفته است؛ معضلی که به گمان او بخش عمدهای از افراد جامعه را درگیر کرده است و آن چیزی نیست جز بحران «طلاق عاطفی».
با او درباره این فیلم به گفتوگو نشستیم.
شما در فیلم «زیر سقف دودی» سراغ یک معضل اجتماعی رفته و سعی کردید در بستر واقعی جامعه آن را روایت کنید. چه شد که موضوع طلاق عاطفی را دستمایه ساخت فیلم جدید خود قرار دادید و در یک بستر شخصیتمحور سراغ آن رفتید؟
وقتی یک معضل اجتماعی را بررسی میکنید، نمیتوانید یک تکه از معضل را مطرح کنید و باقی مسائل را که به آن معضل گیر کرده اند، مطرح نکنید و تنها با نگاه کردن به تک تک مسائل دور و اطراف میشود مسئله اصلی را به درستی مطرح کرد. اگر این اتفاق نیفتد شما فقط دنبال معلول راه افتاده اید؛ در حالی که پیدا کردن علتها نیز مهم است. اینکه ما چرا به چنین نقطهای در زندگی میرسیم، در پی یک سری علتهاست؛ مسائلی که به شاخه اصلی گیر کرده اند. من همیشه فکر میکنم دنبال معلول راه افتادن ما را به جایی نمیرساند. مثل اینکه یک معتاد را نشان بدهیم جوری که انگار از وقتی به دنیا آمده معتاد بوده است در حالی که همه ما میدانیم شرایطی باعث شده آن فرد معتاد شود و باید وقتی به یک معتاد میپردازیم، شرایط پیرامونش هم مطرح شود. پس باید معلولها را با علتها سنجید.
طلاق عاطفی برای من یکی از بحثهای مهم اجتماعی است چون به نظرم تعداد آدمهایی که در طلاق عاطفی زندگی میکنند، خیلی زیاد شده است؛ بنابراین وقتی به مسئلهای به این بزرگی نگاه میکنیم، نمیتوانیم به مسیری که ما را به این مرحله رسانده توجه نداشته باشیم. به اعتقاد من بعد از پرداختن به این موضوع میتوان علل ایجاد پدیدهای مثل ازدواج سفید را واکاوی کرد.
اول باید ببینیم چه میشود که میخواهیم بنیان خانواده را خراب کنیم، بعد میبینیم دقیقاً به دنبال طلاق عاطفی کم کم ازدواجهای سفید در جامعه شکل میگیرد؛ چرا که بچههای ما گویا دیگر الگویی برای یک ازدواج مناسب ندارند. پدر و مادرها یا اطرافیانشان یا طلاق گرفته اند یا ازدواج هایشان رها شده است. در چنین شرایطی فرزندان ما با خود میگویند چرا من هم باید چنین تجربهای را که دوامی ندارد تجربه کنم، چرا باید زیر بار اینهمه تعهد بروم. این مسائل با واشکافی بحران طلاق عاطفی در خانوادهها و ریشه و علل آن امکان پذیر است. همانطور که گفتم نباید صرفاً دنبال معلولها رفت بلکه باید علتها را جستوجو کرد.
همانطور که تأکید کردید در فیلم هم دیده میشود که شما دنبال علتها رفته اید و بیشتر این علتها را در دیالوگهای زن و مرد با روانپزشک باید جستوجو کرد که چرا با آمدن بچه مادر به کلی از همسرش جدا میشود و بعد مرد راه خطا را انتخاب میکند؛ اما چرا باید بیشتر این علتها را ما از زبان یک روانپزشک و به شکل یک توصیه و سفارش بشنویم.
در جایی از فیلم وقتی پسر پیش روانپزشک است، از او میپرسد روابط شما در خانواده چگونه است و پسر میگوید در خانه ما هیچ کس با هیچ کس حرف نمیزند. همینجا میتوانیم متوجه شویم ما در جامعهای هستیم که دیالوگگویی را یاد نگرفته ایم و مونولوگ هستیم. همه با خودشان حرف میزنند، همدیگر را قضاوت میکنیم، همدیگر را به شکل ذهنی تنبیه میکنیم و حتی استرس میگیریم.
ما مثلاً یاد نگرفته ایم به همدیگر بگوییم دوست دارم الان دست مرا بگیری. انگار عجیب است یک زن از شوهرش چنین خواستهای داشته باشد یا هر خواسته دیگری. ما از کودکی به فرزندانمان عشق ورزیدن را یاد نمیدهیم، بچهها را بغل نمیکنیم، نمیبوسیم، یاد نمیدهیم دوست داشتنشان را بروز دهند.
این حرف شما درست است. اولین جایی که کودکان معنای رابطه را یاد میگیرند خانواده است، اما بحث دیگر که به آن اشاره کردم ساختار بیان این موضوع در فیلم است. فیلم شما حادثهمحور نیست بلکه یک بحران درونی دارد و روی شخصیتها متمرکز است. فیلم ریتم تقریباً یکنواختی از ابتدا تا انتها دارد و بسیاری علتها در دیالوگها بیان میشود.
بله این فیلم یک اثر حادثهمحور مثل «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» نیست بلکه شخصیت محور است و مخاطب باید با شخصیتها پیش برود و همذاتپنداری کند. فیلم به دنبال روابط و کنش و واکنشها در آدمهاست که به ظاهر کنار یکدیگر زندگی میکنند. مخاطب باید از دریچه تک تک آدمها داستان را بنگرد و نباید دنبال حادثه خاصی باشد. محور فیلم شخصیتها و رنج آنهاست. به نظرم فیلم به این ترتیب همه قشری را میتواند جذب کند اما خانواده را بیشتر جذب میکند چون همه آنها میتوانند خودشان را در فیلم ببینند. چون این فیلم، فیلم زندگی است و سینمایی است که رئالیته زندگی ما را نشان میدهد. «زیر سقف دودی» نگاهی دارد به زندگی امروز جامعهای که در حال گذار است، برای همین هم من دنبال قضاوت نبودم.
بله شما همه شخصیتها را خاکستری گرفتید. حتی درباره زن صیغهای هم اطلاعات کمی به مخاطب میدهید، اما مخاطب قضاوت منفی دربارهاش ندارد.
چون من اصلاً آدمها را سیاه و سفید نمیبینم. در طلاق عاطفی که مطلق نمیشود کسی را سیاه یا سفید دید. این کنش و واکنش هاست که آدمها را به یک نقطه بحرانی میرساند. حالا باید زن قصه آگاهیهای خودش را توسعه دهد و تصمیم بگیرد چون با چالش جدید رو به رو شده است. حتی مرد قصه در نقطهای ایستاده که گویی کاری از دستش بر نمیآید و همه چیز را از دست رفته میبیند، زیرا هر دو زن رهایش کرده اند و پسرش هم در موقعیتی گرفتار شده است.
شما تمرکزتان را روی موضوعات اجتماعی گذاشته اید، در نهایت هم یک پیام کلان را مطرح میکنید. زمان انتخاب موضوع چقدر به مخاطب هدف فکر میکنید؟
وقتی مردم از طریق یک فیلم به واقعیتها پی ببرند، به نظرم آن فیلم میتواند پولش را هم دربیاورد؛ اما نباید یک فیلم را با نیت این که پول دربیاورد ساخت. دغدغه من معضلات اجتماعی است. الان جامعه ما در مسئله طلاق عاطفی در بالاترین نقطه بحرانی ایستاده است و من برای پرداختن به این موضوع خیلی انرژی گذاشتم.
درباره بازیگرهای اصلی فیلم هم میفرمایید چگونه به این انتخابها رسیدید؟
بر اساس باورپذیری و خلاقیت بازیگرها آنها را انتخاب کردم. فرهاد اصلانی و مریلا زارعی بازیگرانی هستند که به دنبال پیدا کردن رنجهای بشر هستند. آنها وقتی فیلمنامه را دست میگیرند، دنبال این هستند که شخصیت را پیدا کنند. از ابتدای قضیه بر این باور بودم که این دو بازیگر بهترین گزینهها هستند. هر دوی آنها بازی نکردن را بلد هستند و این امر بسیار مهمی است.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین