زوال سلسله مشرقی در سینمای نوآر ، روزنامه شیراز نوین
سعیدرضا امیرآبادی
آدرنالین ماده شیمیایی مورد علاقه بسیاری از مشتاقان هنر هفتم است. انتشار این ماده در بدن موجب افزایش ضربان قلب و گشادتر شدن رگها به منظور خون رسانی بیشتر میشود. برخی از سکانسهای سینما این توانایی را دارند که بدن انسان را از لحاظ هورمونی دستخوش تغییرات کنند و تأثیرات مورد نظر فیلمساز را بر وجود مخاطب برجای گذارند. شاید بتوان ادعا کرد که ژانر هراس انگیز دارای بیشترین قابلیت در این زمینه است. دوستداران آثار ترسناک و رمز آلود با پای خود قدم به منظومهای میگذارند که در آن روشنایی روز و محیط دلنشین سالن سینما خاصیت دلپذیری خود را از دست داده و به جولانگاهی برای برانگیختگی احساسات درونی تماشاگر تبدیل میشوند. به همین دلیل است که مجموعه آثار ترسناک در عالم سینما مخاطبان فراوانی دارد و هر ساله آثار خوش ساخت و پرفروشی در این عرصه به سرانجام میرسند. علاقه وافر ایرانیان به سینما سبب شده است تا کارگردانان نگاهی به فعالیت در ژانر هراس انگیز داشته باشند و در این عرصه به آزمون و خطا بپردازند. هر چند که تعدد آثاری که در این زمینه تولید میشوند، انگشت شمار است؛ اما ورود سینماگران بزرگ به وادی آثار خوف آور و معماگونه امر مبارکی به شمار میرود و میتواند در بهبود کیفی محصولاتی که در این راستا بر پرده نقرهای به اکران میرسند، تأثیرگذار باشد. یکی از کارگردانان صاحب نامی که از دستاوردهای ژانر هراس انگیز در بن مایههایی از تمهای عاشقانه بهره برداری میکند، فریدون جیرانی است. واپسین ساخته جیرانی روایت پرستار یکی از بیمارستانهای روانی در مکان و زمانی نامعلوم است که بنابر حس مسئولیت پذیری به زندگی یکی از بیمارانش علاقهمند میشود. او با جستوجو در زندگی دخترک بیمار درمییابد که جنون وی واقعی نبوده و به دلیل نجات یافتن از دست همسرش، تشنج و بیماری را بهانه کرده است. پرستار جوان با نقش آفرینی الناز شاکردوست، از اوضاع مالی خوبی برخوردار نیست و تنها دو راه را پیش روی خود میبیند. گزینه اول این است که به عقد پیرمردی زنباره درآید و راه دوم این است که به پیشنهاد ازدواج همسر یکی از بیمارانش پاسخ مثبت بدهد. پرستار جوان در ادامه فیلم برای خلاص شدن از زندگی دشواری که در آن دست و پا میزند، مرتکب اشتباهات زیادی میشود و در نهایت در مهلکهای به دام میافتد که راه گریزی برایش باقی نمیماند. در اینجاست که تمام فوبیاهای زمان کودکیاش به یکباره بر سرش آوار میشود و باید با تمامی چیزهایی که از آنها میهراسد، به یکباره روبهرو شود.
درباره فیلم
«خفهگی» از ابعاد زیادی قابل بررسی و موشکافی است. اگر از نقطه نظر انسجام فیلمنامه به آن نگاه کنیم، با یک شاهکار ادبی روبهرو نمیشویم. در حقیقت دست نویسهای جیرانی در حل کردن بعضی از گرههای داستانی ناکام میماند و نمیتواند تمامی پرسشهایی را که مطرح میکند، پاسخگو باشد. او از ابتدای فیلم داستانهای کوتاه زیادی را مطرح میکند و با نزدیک شدن به دقایق پایانی فیلم آنها را با شتاب زدگی و عدم تعقل لازم به پایان میرساند. نویسنده بدین وسیله تلاش کرد تا از ارائه محصولی تک لایه و سطحی در امان بماند و حاصل دسترنجش به یک منظومه کامل و تماشاگرپسند تبدیل شود. برای نیل بدین هدف وی دو راه پیش رو داشت. در نگاه اول نویسنده میتوانست نقطه تلاقی یکسانی برای اتمام کار همه کاراکترهایش در نظر بگیرد و سرنوشت همه آنها را به هم پیوند بزند. معمولاً سینمای غرب از این راهکار برای یک پایان منسجم و تأثیرگذار استفاده میکند. در نگاه دوم که جیرانی از آن بهره برداری کرده است، هر یک از داستانهای مطرح شده در اواخر فیلم به صورت مستقل به سرانجام میرسند. برای استفاده از این روش نویسنده باید به خاطر داشته باشد که مدت زمان 90دقیقهای یا دو ساعته فیلم مجال چندانی برای اختصاص دقیقههای خود به داستانهای کوتاه ندارد و باید عمده زمان داستان به متن اصلی فیلمنامه اختصاص یابد. همانطور که میبینیم جیرانی سرنوشت روشنی برای منصور، مسعود و دختر همسایه که با پیرمردی زندگی میکند، در نظر نگرفته و آنها را در متن داستان به صورت جسته و گریخته رها میکند. البته تمامی این مشکلات مربوط به فیلمنامه «خفهگی» میشود و در منظر کارگردانی شاهد محصول قابل توجه و تحسین برانگیزی از کارگردان «پارک وی» هستیم. لوکیشن اصلی «خفهگی» در یک بیمارستان بیماران روانی اتفاق میافتد؛ جایی که فضای سرد و میزانسن بی روح بر آن مستولی است و نشانه کلامی از افرادی که به تخت گره خورده اند، به چشم نمیآید. کارگردان در یک اقدام جسورانه فیلمش را به صورت سیاه و سفید نمایش میدهد تا بر حجم فضای منجمد حاکم بر داستان بیافزاید. از سوی دیگر دیالوگهای ادا شده با حداکثر میزان ایجاز کلامی به رشته تحریر درآمده است و خبری از صداهای محیطی در فیلم نیست. اگر چه فیلمنامه «خفهگی» به صورت نصفه و نیمه در ژانر هراس انگیز و معمایی به رشته تحریر درآمده است، اما فضای حاکم بر تیمارستان با پرستارهایی که مقنعه آنها تا مچ دستشان ادامه دارد و تختهای کهنه فلزی و راهروهای لخت، به خودی خود حس ترس، وهم و معما را به ذهن تماشاگر تزریق میکند.
حماسه نقشآفرینان
قبل از «خفهگی» الناز شاکردوست متعلق به سینمای گیشه مدار پوپولیستی بود. سینمایی که در آن بازیگرانش را با رنگ و لعاب و عشوههای مجاز آراسته میکرد و در اتومبیلهای چند صد میلیونی قرار میداد تا مرهمی بر دل مخاطبان جوانش بگذارد و فرصت کوتاهی برای همذاتپنداری دروغین به آنها عطا کند. اما در آخرین ساخته جیرانی، الناز شاکردوست دچار حرفهای گری شده و نقش ماندگاری را از خود به نمایش میگذارد. وی علی رغم آثار قبلی به گروه فیلمساز اجازه میدهد تا گریم سنگین و متفاوتی بر چهره وی اجرایی کنند و خبری از دخترک بزک کرده آثار قبلی نیست. در مرحله دوم شیوه نقش آفرینی شاکردوست با فضای سرد مستولی بر داستان سنخیت عمیقی پیدا کرده و او را همانند یک بازیگر حرفهای و مستعد، در خدمت تفکرات فیلمساز قرار میدهد. البته در سینمای ایران این یک رسم معمول است که بانوان نقش آفرین با نقوش تجاری و گیشه پسند به سینما وارد شده و در آن به فعالیت بپردازند و پس از گذشت اندکی، سطح کیفی خود را افزایش دهند. اما روند ارتقای درجه برای شاکردوست بسیار طولانی و تا حدودی به دور از انتظار بود. چرا که وی اصرار زیادی برای ماندن در میان آثار تجاری بی خاصیت داشت و تلاشی برای تغییر کارنامه حرفهایاش دیده نمیشد. به هر صورت پس از «خفهگی» میتوان از او به عنوان یک نقش آفرین مستعد یاد کرد.
جیرانی برای نقش مکمل از نوید محمدزاده استفاده کرد. بازیگر سی سالهای که علیرغم سن و سال نه چندان زیاد توانسته است برای خود اعتباری در سینمای ایران کسب کند. وی دارای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم «ابد و یک روز» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر است و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «ناهید» را در جشنواره براتیسلاوا به خود اختصاص داده است. وی به خوبی توانسته است نقش مسعود در «خفهگی» را ایفا کند. این نقش بیشتر از آن که دارای دیالوگهای کلامی باشد، بر زبان بدن و نفوذ نگاه استوار شده و شخصیتی پیچیده را در خود جای میدهد. متأسفانه فیلمنامه جیرانی فرصتی برای عقده گشایی این کاراکتر مهیا نمیکند و محمدزاده مجبور است در همان دقایق محدودی که در اختیار دارد، تأثیر خود را در فیلم ایفا کند. از سوی دیگر غلامحسین لطفی که خود را در عالم سینما بازنشسته کرده، برای یک سکانس چند دقیقهای به «خفهگی» بازمیگردد و تأثیر عمیق و کمیک خود را بر پیشبرد قصه به جا میگذارد.
رمزگشایی کارگردان
نقطه مشترک آثار جیرانی دوگانه بودن آن است. از آنجایی که تهیه کنندگی فیلمها را معمولاً خود او بر عهده میگیرد، همواره نگاهی به سینمای گیشه مدار در پرتو نقش آفرینان صاحب نام داشته است. اما خوشبختانه فعالیت او تنها حول محور مضامین تجاری خلاصه نمیشود و نگاهی به مؤلفههای ارزشی نیز داشته است. او در این فیلم به سینمای نوآر دهههای چهل و پنجاه میلادی نیم نگاهی میکند و سبک و سیاق سکوت، خلوتی و معما را در قالب یک اثر ایرانی به نمایش میگذارد. از سوی دیگر جیرانی کاراکتر محبوب مشرقیهایش را رو به زوال نشان میدهد و جامعه و شرایط ناگوار اقتصادی مردم را دلیل این امر معرفی میکند. مشرقی «خفهگی» سالهای زیادی کوشیده است تا منزه زندگی کند؛ اما با فرو ریختن سقف آرزوهایش و دمیدن وزش فوبیاها بر مخیلهاش، دیگر وامدار ارزش مداری نیست و دست به دیگرکشی میزند.
جیرانی با تغییرات گستردهای که برای مشرقیها تدارک دیده، در صدد انتقال هشدار و جلب توجه است. او به سکانداران هدایت جامعه یادآوری میکند که در صورت ادامه روند موجود، شاهد فروپاشی هنجارهای انسانی و ارزشهای مدنی خواهیم بود و جامعه به انحطاط کشیده خواهد شد.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین