مهرجویی؛ سینماگری که دلش میخواست آهنگساز شود، روزنامه شیراز نوین
«من از هفت، هشت سالگی سنتور میزدم؛ در هنرستان عالی موسیقی، سلفژ و هارمونی یاد گرفتم و در آنجا پیانو هم میزدم. دلم میخواست موسیقی را ادامه دهم، آهنگساز شوم و مثل بزرگان موسیقی قطعاتی بسازم، اما متأسفانه این هنر را دیر شروع کردم و مشکلات زیادی برای ادامه این کار داشتم؛ مثلاً چون پیانو نداشتم، باید تا ساعت ۱۱ تا ۱۲ شب در هنرستان تمرین میکردم و خب این کارم را سخت میکرد ...»
به گزارش ایسنا،درست است، زندهیاد داریوش مهرجویی پس از پایان روزهای هنرستان، سینما را برگزید و دیگر دغدغه آهنگسازی نداشت، اما با نگاهی به آثار سینمایی او میتوان به درک او از موسیقی پی برد. شاهدش آواز اپرای حسین سرشار برای گلها در «اجارهنشینها»، نشان دادن دغدغههای علی سنتوری که ناچار بین خانواده و سنتور، دومی را انتخاب کرده و از خانواده رانده میشود در فیلم «سنتوری» و یا «لا مینور» که داستان فیلم به طور مستقیم درباره موسیقی است.
مهرجویی، سنتور و موسیقی کلاسیک
خودش درباره علاقهاش به موسیقی گفته بود: «من از هفت، هشت سالگی سنتور میزدم در هنرستان عالی موسیقی، سلفژ و هارمونی یاد گرفتم و در آنجا پیانو هم میزدم؛ دلم میخواست موسیقی را ادامه دهم، آهنگساز شوم و مثل بزرگان موسیقی قطعاتی بسازم، اما متأسفانه این هنر را دیر شروع کردم و مشکلات زیادی برای ادامه این کار داشتم؛ مثلاً چون پیانو نداشتم، باید تا ساعت ۱۱ تا ۱۲ شب در هنرستان تمرین میکردم و خب این کارم را سخت میکرد. بعدها جذب سینما شدم و دیگر دغدغه آهنگسازی، نداشتم؛ فکر میکنم به خاطر همین علاقمندیها و دغدغههاست که موسیقی اینطور در فیلمهایم منعکس میشود.
پدرم یک سنتور داشت که روزی به من گفت برویم استودیو موسیقی آقای البرز؛ آن زمان ۱۱-۱۲ سالم بود. او همیشه مشوق من بود و مخالفتی با یادگیری موسیقی نداشت، اما پدرم علاقهمند به موسیقی ایرانی بود و موسیقی کلاسیک را دوست نداشت؛ در هنرستان عالی موسیقی، علاقهمند بودم که موسیقی کلاسیک و غربی کار کنم، اما پدرم شدیداً مخالف بود. روزها و شبها با من بحث میکرد که نباید به دنبال موسیقی غربی بروم که بخشی از این مخالفتها را در «لامینور» نشان دادم. پدرم از موتزارت و بتهوون خوشش نمیآمد و مخالفت زیادی با موسیقی آنها داشت؛ درحالی که من شیفته موسیقی کلاسیک بودم.
مهرجویی که برای تحصیل به دانشگاه «یو. سی. ال. ای» در آمریکا رفته بود، با زندهیاد هرمز فرهت(موسیقیشناس مطرح ایرانی) وارد رابطه دوستی شد و حاصل این دوستی برگزاری چند کنسرت موسیقی ایرانی در همان دانشگاه بود که در این اجراها هرمز فرهت سهتار و داریوش مهرجویی سنتور نواختند.
مهرجویی، هرمز فرهت و تجربه شیرین «گاو» و «آقای هالو»
دوستی هرمز فرهت و مهرجویی فقط به دوران دانشگاه ختم نشد؛ وقتی مهرجویی در سال ۱۳۴۸ فیلم سینمایی «گاو» را کلید زد، پیشنهاد ساخت موسیقی این اثر را به هرمز فرهت داد؛ فرهت فیلمنامه «گاو» را پسندید و ساخت موسیقی را آغاز کرد و البته با توجه به شناختنش از مهرجویی یک پارت موسیقی هم برای سنتور نوشت؛ سنتوری که اتفاقاً خود مهرجویی آن را نواخت و اجرا کرد.
این تجربه موسیقایی آنقدر برای مهرجویی دلچسب بود که در «آقای هالو» هم تکرار شد؛مهرجویی درباره این تجربه شیرین در گفتوگویی با امیر پوریا اظهار کرده بود: «موسیقیدانی بود که فیلم را قشنگ حس میکرد و بعد براساس آن حس فیلم، ملودیش را میساخت و همان کار را میآورد به من نشان میداد و من خوشم میآمد».
مهرجویی، ناصر چشمآذر و تجربه در موسیقی مدرن
زندهیاد ناصر چشمآذر هنرمندی نامآشنا برای عموم مردم است؛ چشمآذر که از پیشگامان موسیقی الکترونیک در ایران بود، تجربههای موفقی نیز با مهرجویی داشت.
«اجاره نشینها»، «شیرک»، «هامون» و «بانو» نتیجه این آثار مشترک هستند که سبک و سیاق متفاوتی داشتند.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین