رویداد ادبی «آیینهها»؛ آشنایی با مولانا محمد طالب جاجرمی، روزنامه شیراز نوین
به گزارش ایسنا، دومین رویداد «آیینهها» که رویکرد آشنایی با شاعران دیار فارس از قرن نهم تاکنون را دارد به بررسی زندگانی مولانا محمد طالب جاجرمی پرداخت.
این رویداد با حضور غلامرضا خوشاقبال، معاون امور فرهنگی و رسانه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، مجریگری مهدی فاموری و سخنرانی محمدهادی خالقزاده ۲۵ دیماه در سالن غزل تالار حافظ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس به کوشش انجمن آثار و مفاخر فرهنگی فارس، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس و مؤسسه فرهنگی هنری آفتاب مهر صبا برگزار شد.
مهدی فاموری، مدرس ادبیات دانشگاه شیراز در این رویداد گفت: جاجرمی از شاعران سده نهم است؛ ریشه خانوادگی او به جاجرم خراسان میرسد. محمد طالب جاجرمی، نزدیک به ۳۰ پایانی زندگانی خود را در شیراز زیست و پس از درگذشتش نیز در حافظیه، پیش پای حافظ شیرازی به خاک سپرده شد.
وی ادامه داد: آرامگاه او تا یک سده پیش، جایگاهی ویژه داشت تا آنکه هنگام ساخت سازهای تازه بر آرامگاه حافظ شیرازی، همچون دیگر بزرگان مدفون در حافظیه، آرامگاهش ویران شد و امروزه نشانی از آن نیست. شاید بهتر باشد تا مسئولان فرهنگی استان برای بازیابی هویت فرهنگی و ادبی شیراز، برای برپایی نشانهایی از بزرگانی همچون محمد طالب جاجرمی، اهلی شیرازی، فرصت شیرازی، مکتبی شیرازی و... دست به کار شوند.
فاموری با بیان اینکه شعر شیعی در قرن ۹ و ۱۰ کمکم جایگاه خود را در ادبیات فارس پیدا میکند، افزود: در سرودههای طالب نیز هنوز ردپای معشوق مذکر را میبینیم؛ هرچند بسیار سطحی و بدون برانگیختگی عاطفی است. طالب، هرچند متأثر از سعدی است، با اینهمه، تأثیر حافظ را نیز در سرودههایش بیشتر میتوان یافت؛ شاید از اینرو که با برآمدن حافظ، پادشاهی سعدی در غزل نیز پایان یافت.
مدرس ادبیات دانشگاه شیراز گفت: همچنان که حافظ شیرازی هویت شیراز به شمار میآید دیگران نیز هویت شیراز هستند. در ساخت حافظیه، سنگ آرامگاه اهلی شیرازی از پایین پای حافظ به بالای سر حافظ برده شد. هیچ نشانی از بزرگان شیراز همچون ابوحیان توحیدی، شمسالدین کیشی، مکتبی شیرازی و ... در شیراز نیست.
محمدهادی خالقزاده، دیگر مدرس ادبیات دانشگاه شیراز نیز در این رویداد گفت: آغاز سرایش شعرهای فارسی را میتوان نیمه سده سوم هجری از خراسان دانست و شعر فارسی فارس را باید از سده هفتم و برآمدن سعدی شیرازی دانست؛ هرچند تا پیش از سعدی نیز کسانی آغازگر شعر فارسی بودهاند با اینهمه، سعدی، آنچنان بالنده شد که بر قله شعر فارسی نشست.
وی با بیان اینکه دیرکرد شعر فارسی در فارس را میتوان در چراییهای گوناگونی همچون مرکزیت حکومت فارسیزبانان در خراسان دانست، گفت: با اینهمه محمد همام تبریزی(زاده ۶۳۶ هجری تبریز - درگذشته صفر ۷۱۴) شاعر پارسیسرا، تاتیسرای و آذریسرای سده هشتم هجری)، شعر شیراز را میستاید. از آنجا که با سعدی در یک روزگار میزیسته است، اگر این ستایش را از آن سرودههای سعدی بدانیم، باز به خود سعدی میرسیم؛ او که خود پس از رسیدن به شیراز، بر قله شعر فارسی مینشیند. هنگام برگشت به شیراز، شعر خودش را در سنجه با دیگر سرودههای شاعران شیراز به هیچ میانگارد؛ پس میتوان به این برآورد رسید که شعر شیراز جایگاهی ویژه در سده هفتم داشته است.
خالقزاده اظهار کرد: شیراز و فارس پیش از سده هفتم را برج اولیا میخواندند؛ چراکه جایگاه و خاستگاه صوفیان و عرفای بزرگی همچون شیخ کبیر عبدالله بن خفیف، شیخ روزبهان بقلی فسایی، شیخ ابواسحاق کازرونی، حسین منصور حلاج و ... بوده است. گسترش تصوف و عرفان اسلامی در گستره فارس و شیراز و بسیاری آنان، شیراز را شایسته نام شهر هزار گنبد کرد و از سوی دیگر، ادبیات و نوشتارهایی در زمینه عرفان و تصوف را نیز با گسترش و ژرفای بسیاری روبهرو کرد.
این مدرس دانشگاه شیراز تصریح کرد: نمیتوان این گمان که شاعران گمنامی نیز تا پیش از سعدی بودهاند را نمیتوان نادیده گرفت؛ گمانی که خود جای شگفتی دارد و پرسشهایی بیپاسخ را برای ما گذاشته است. سخن بر سر این نیست که شاعر و نویسندهای نبوده است که مشایخ فارس هرکدام یلی هستند و هرکدام تأثیری در ادبیات فارس داشتند. اینکه میگوییم سعدی، چون سعدی حرفهایتر بود و آغازی کاملتر از سعدی نبود.
وی با بیان اینکه با اینهمه سعدی خوشهچینی کرده است، بیان کرد: سعدی به شیراز آمد و شیراز را در ادب و فرهنگ، سرآمد کرد. پس از سعدی، خواجو و حافظ، دیگر شاعران در سایه این سه تن گم شدند. شاعرانی همچون اهلی شیرازی که هم آرامگاهش و هم شعرش در سایه حافظ گم شده است. گویند اهلی در حال احتضار شعری گفت که حافظ قبله من است و رویم به سوی او کنید.
خالقزاده با تصریح اینکه یکی دیگر از این شاعران گمنام، مولانا محمد طالب جاجرمی است، گفت: چند سال پیش در ستونی از مجله میراث با متنی روبهرو شدم که سخن از نسخ نویافتهای در کتابخانه آیتالله سید شهابالدین نجفی مرعشی داشت؛ کشش تصحیح متون ادبی درونم، مرا به سوی کتابخانه کشاند و با هر سختی بود، آن نسخ را بازنویسی کردم. یکی از این نسخ، دیوان مولانا محمد طالب جاجرمی بود که گمنامیاش بیش از پیش مرا فرامیخواند؛ نسخهای که بسیار آسیب دیده بود.
این مدرس دانشگاه شیراز اظهار کرد: طالب جاجرمی، شاعر قرن نهم، ریشهگاهی از جاجرم خراسان دارد که ۳۰ سال پایانی زندگیاش را در شیراز زیست؛ سالهایی که شیفته شیراز شده بود و در همین سالهاست که او سرودههایش را گردآوری کرد.
وی یادآور شد: از ویژگیهای سرودههای طالب میتوان به تصویرسازی از شیراز آن روز همچون تنگ الله اکبر، میدان سعادت(جایی که مسافرها بیشتر در آنجا خانه میکردند و در نزدیکی دروازه اصفهان امروزی بوده است؛ از اینرو رویدادهایی همچون معرکهگیری، سخنرانی و ... در آنجا برگزار میشد)، باغ ارم و ... را میتوان خواند. هرچند از قرن نهم، شعر شیعی جای خود را باز میکند با اینهمه تا قرن دهم نامی از امامزادگانی همچون حضرت شاهچراغ(ع) در دیوانهای شاعران شیعی هم دیده نمیشود.
خالقزاده ادامه داد: طالب، کتاب دیگری را نیز با رویکرد مناظرهنگاری ادبی به نام گوی چوگان دارد که به ابراهیم سلطان، پیشکش میکند و در آن نزدیک به بیست غزل درباره شیراز دارد. در پژوهشهای خود دریافتم که کتابی با همین نام که در کتابخانه دانشگاه تهران است و نویسنده را طالب جاجرمی میداند، از طالب نیست.
به گفته وی، درباره زندگی طالب، پراکندهگوییهای بسیاری است که نشان میدهد او کداخدازادهای از جاجرم بود. در جوانی از جاجرم به بسطام رفت و شاگر آذری طوسی(نورالدین حمزه پسر علیملک اسفراینی آذری طوسی، صوفی و شاعر خراسانی و از تبار رهبران سربداران بود. آذری طوسی در جوانی ستایشسرای شاهان بود و سپس رویکردی عرفانی بهخود گرفت) شد. شاید طالب، نامی باشد که آذری به محمد جاجرمی داده است؛ با اینهمه، چیزی از هنگام شاگردی طالب نزد آذری در دست نیست.
این مدرس دانشگاه شیراز گفت: شاعرانی چون طالب و یا شاعرانی همروزگار با شاعران بزرگ که کمتر شناختهشدهاند، میتوانند ما را به آبشخورهای اندیشگاهی آن روزگار، آشنا کنند؛ از اینرو آشنایی با آنان دارای ارزش تاریخی و ادبی است؛ به ویژه در روزگار ما که هر روز به مرگ ادبیات فارسی بیشتر نزدیک میشویم، هر بیت به ادبیات فارسی افزوده شود، خود ارزشی بیشتر دارد.
وی افزود: هنگامی که طالب از سرودههای خود شیخ الشیوخ ابواسحاق کازرونی را میستاید، میتوان پی برد که او تحت تأثیر مکتب کازرونیه بوده و هنگامی که شیخ روزبهان بقلی فسایی با نام سلطان العارفین و العاشقین را میستاید، نشان میدهد که از اندیشگاه روزبهان نیز بهره گرفته است؛ هرچند در آنجایی که نام سید شریف جرجانی را میآورد، دارد درباره امیرمحمد شریف جرجانی فرزند سید شریف سخن میگوید.
خالقزاده با بیان اینکه درباره سال درگذشت طالب، میتوان گفت سال ۸۵۴ ه.ق درستتر باشد، عنوان کرد: او که شیفته شیراز و حافظ شیرازی بود، پس از مرگ نیز در حافظیه شیراز به خاک سپرده شد. نه تنها آرامگاه طالب که آرامگاه بسیاری از چهرههای بزرگ ادبی، علمی، هنری و دینی که در حافظیه یا همان خاک مصلی که آن روزگار آرامستان شهر بوده است در ساخت سازه حافظیه که هنگام پهلوی یکم رخ داد، نابود شد. هرچند شاید بتوان رد این آرامگاهها را در موزه سنگ شیراز یافت که هنوز برخی از سنگ قبرها در آنجا نگهداری میشود.
این مدرس دانشگاه گفت: یکی از بنیادهای فرهنگی، همین آرامگاهها هستند که نشاندهنده هویت شهری و پیشینه شهر بهشمار میآیند؛ پس این دیدگاه نادرستی است که در حافظیه تنها باید آرامگاه حافظ شیرازی نمود داشته باشد.
وی تصریح کرد: نابودی آرامگاهها در سعدی، بینالحرمین و دیگر آرامستانهای شیراز همچون قصردشت نیز دیده میشود؛ همچون آرامگاه مکتبی شیرازی که امروز در زیر ساختمانهای سر به آسمان کشیده قصردشت، گم شده است.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین