کافه کتاب- فاطمه قاسمی پور، روزنامه شیراز نوین
خویشاوندی اختیاری
یوهان ولفگانگ گوته؛ مترجم سعید پیرمرادی؛ چشمه: 1395
ادوارد از ایوان پایین رفت و در همین حال، گلخانهها و باغچهها را برانداز کرد تا به آب رسید و سپس از روی باریکهراه چوبی به محوطهای رسید که از آنجا راه به سوی تأسیسات نو به دو بخش تقسیم میشد. راه سمت راست را که از گورستان میگذشت و مستقیم به بدنه صخره منتهی میشد، رها کرد تا راه دیگر را طی کند، راه سمت چپ که بهآرامی از بیشهزار دلگشایی میگذشت. در تقاطع آن دو راه، چند لحظه روی نیمکت خوشمنظرهای نشست، بعد از درنگی کوتاه، به باریکهراه اصلی رسید و با بالا رفتن از پلهها و پارهسنگهای پست و بلند از مسیری تنگ بالاخره خود را به کلبه خزهای رساند. شارلوته در درگاه کلبه به استقبال همسرش ایستاده بود و او را جایی نشاند تا در یک نگاه، تمامی جلوههای گوناگون طبیعت را از پنجره ببیند، انگار پیشِروی قابِعکسی قرار گرفته باشد. ادوارد ابراز خوشحالی و امیدواری کرد که بهزودی با دمیدن نسیم بهاری همهچیز سرزندهتر و شادابتر شود و افزود «فقط مایلم نکتهای را یادآوری کنم، بهنظرم این کلبه کمی تنگ است.»
شارلوته با شوق: «اما برای ما دو نفر کافی است.»
ادوارد: «درست است، برای نفر سومی هم جا هست؟»
شارلوته: «چرا که نه؟ حتا برای نفر چهارمی نیز ظرفیت دارد. برای مناسبتهای پُرجمعیت بناهای تازهای خواهیم ساخت.»
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین