ارمغان فرهنگ، روزنامه شیراز نوین
مبانی فرهنگ و هنر خاصیت درمانگری دارند. جامعهای را در نظر بگیرید که در برابر ویرانکنندهترین سونامیهای اقتصادی، امیدوارانه تاب میآورد. مردمانی را در نظر بگیرید که امواج سیاهنمایی و تزویر بر روح و جانشان بهطور پیوسته شلاق میزند و همچنان به دنبال روزنههای امید برای عبور از شرایط بحرانی هستند. مسلمانانی را در نظر بگیرید که با وجود تمامی مشکلات همواره پشتیبان محکمی برای آرمانهای نظام و انقلاب بوده و در همه بزنگاههای تاریخی حماسه آفریدهاند. اهالی دیار دیرینهای را به یاد آورید که جوهره سرشت آنها را با مبانی رفیع فرهنگی قلم زدهاند و هنر در قاموس اندیشههایشان جاریست...
هنرمندانی را در نظر بگیرید که حمیت و حماسه آنها مرزهای کشورها و قارهها را پشت سرگذاشته و اندیشمندان ملل را وادار به خضوع و کرنش میکند. شهر و استانی را در نظر بگیرید که پایتخت فرهنگی ایران است و قدمت آن به بیش از شش هزار سال میرسد؛ با همه اینها تا مرزهای ایده آل فرسنگها فاصله دارد و مردمانش در انتظار تغییر نگاهها و اصلاح ساختارها و شجاعت مسئولان هستند.
اینک شاید وقت آن رسیده باشد مفاهیم زیباشناسانه در بطن جامعه به شیوه فراگیرتری گسترش یابد و از آنها برای مرهم گذاشتن بر دردها و آمال مردم استفاده کنیم. شاید وقت آن رسیده باشد تا بلیط کنسرتهای چندصدهزار تومانی و اکرانهای ویژه در سالنهای مجلل را برای اقشار مرفه و آقازادهها کنار بگذاریم و درب ورزشگاهها، تالارها و معابر عمومی را به رایگان برای همه مردم بگشاییم تا آنها هم با احترام به همه هنجارها و ارزشها، سهم خود را از شادی برداشت کنند. شادی حق برحق همه ایرانیان است. سهم کارگران، سهم حاشیهنشینان، سهم خانواده کارمندان، سهم زیر خط فقریها، سهم کارتن خوابها، سهم روزنامهنگاران، حتی سهم زندانیان و کمپهای ترک اعتیاد.
ارمغان فرهنگ برای فارس و شیراز میتواند گسترش شور و نشاط باشد. برای مردمانی که در زیر خط قرمز فقر ناجوانمردانه له میشوند و شاخص فلاکت از بامدادان خمار تا گرگ و میشهای دلگیر گلویشان را میفشارد. اکنون شاید وقت آن رسیده باشد از مدیران فرهنگی شهر و استان بپرسیم که برای تقویت بنیه روحی و روانی مردم در این شرایط دشوار چه کردهاند و چه زمانی قرار است از پیله سخت محافظه کاری رها شوند و میان مردم بیایند؟
برای عبور از این گذرگاه سنگلاخ با موانعی هم روبرو هستیم. اقلیت ویژهای بر این باور است که شیوع مبانی فرهنگ و هنر در جامعه به معنای گسترش بیبند و باری و رخت بر بستن همه ارزشهاست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نظریه متحجرانه آنها با تقویت زیرساختهای فرهنگی کشور با بنبست روبرو گردید؛ اما بلندگوی تبلیغاتیشان خاموش نشد. اگرچه در برهههایی با کم کاریها و کاهلیهایی روبرو بودهایم، اما در سالیان اخیر گسترش و مرمت زیرساختهای فرهنگی به ویژه در شیراز با شتاب فراوانی انجام پذیرفته و به نظر میرسد که دولتمردان معاصر به اهمیت آنها بیش از پیش پی بردهاند. اما در حوزههای نرمافزاری حجم پیشرفتها شاید به اندازه گسترش سخت افزارها نباشد. ایران هیچ گاه در معرض قحطالرجال فرهنگی قرار نداشته و هیشه بزرگانی در عرصههای هنری به آفرینشهای رفیع همت گماشتهاند. با این حال اهالی فرهنگ در مقاطعی با رفتارهای سرد و اعمال نظرهای سلیقهای روبرو شده و آوردگاهی برای نمایش توانمندهای خود نیافتهاند. به همین دلیل دولت دوازدهم در مقام منتخب ملت ایران موظف است در این زمینه با شتاب و شجاعت بیشتری وارد عمل شده و کمکاریها و رخوتهای پیشین را با تکریم مادی و معنوی اهالی فرهنگ و هنر بزداید.
گرانمایگان عرصه فرهنگ و هنرمندان صحنهها میتوانند در شرایط بحرانی به داد مردم برسند و فانوس امیدواری را در دل جامعه روشن نگهدارند. به طور حتم آفرینشهای ارزشمند آنان منافاتی با ارزشهای دینی، اصول اعتقادی و هنجارهای رفیع جامعه نخواهد داشت و آبی به آسیاب جریانهای معاند نمیریزد. با گسترش فعالیتهای فرهنگی رفته رفته دلواپسیها و جبههگیریها و محافظهکاریها کمرنگ شده و روح جامعه در مسیر نسیم فرحبخش هنر به آسودگی و آرامش خواهد رسید. در این میان شاید شاهد برخی شیطنتها و غفلتهایی از سوی نوکیسهگان و فرصتطلبان هم باشیم. اما جهل و سرسپردگی آنان نباید به بهانهای برای توقف همه فعالیتهای فرهنگی شهر و کشور بدل شود. بلکه باید با توسل به قانون و اندرزهای پدرانه در صدد ارشاد و امر به معروف برآمد و به دنبال جذب حداکثری و دفع حداقلی بود.
شاید یگانه راهکاری که در زمان معاصر بتواند حال مردم ایران را خوب کند از اتوبان فرهنگی کشور بگذرد. امروزه همه جناحها و دستهها و جریانها دریافتهاند که مذاکره با بزرگترین دیکتاتور دوران برای ملت ما آرامش و رفاه اقتصادی به همراه نمیآورد و شاید رویدادهای فرهنگی و هنری بتوانند همانند نوش دارویی معجزه آسا روحیه ملت برای پایداری تقویت کند. ملتی که از رویدادهای داخلی خشنود باشد هیچگاه فرش قرمزی برای دشمنان و استعمارگران پهن نمیکند.
و در پایان، اگر شیراز پایتخت فرهنگی این سرزمین است، اگر نامآورترین ادبای همه دورانها در این خطه میزیستهاند، اگر شهرت شهر وامدار مضامین چشم نواز و فرحبخش آن است، اگر شیراز همان شهرراز شش هزار ساله و گهواره تمدن خاورمیانه است، پس فانوس فعالیتهای ارزش مدار فرهنگی نباید در این شهر کورسوی زوال طی کند. اکنون که نسیم ملایم سازندگی بر زیرساختهای فرهنگی شیراز دمیده شده، خالی ماندن همان آوردگاههای انگشتشمار هم نشان از کاهلی و محافظهکاری مسئولان فرهنگی شهر دارد. شهری که در هر گوشه و کنارش گروههای نمایشی و موسیقیایی و انجمنهای ادبی و فعالان عرصه فرهنگ و هنر مشغول آفرینش هستند و با قحطالرجالی در این زمینه روبرو نیست. باید با نگاهی روشنگرایانه همه آنها را به صحنههای مردمیدعوت کرد و با حفظ مبانی شرعی، راه را برای اشاعه شادیهای عمومیباز گذاشت. باید همه ارکان جامعه به این باور برسند که گسترش شادی منافاتی با اصول ارزشمند دینی و تمدن اصیل ایرانی نخواهد داشت.
شیراز تا ابد نخواهد توانست وامدار مشاهیر دیروز و امروزش باشد. مسئولان اجرایی و مدیران فرهنگی شهر وظیفه دارند مسیر را برای درخشش جامعه هنرمندان هموار کرده و در مقابل کارشکنیها و جبهه گیریهای احتمالی با پشتوانه حمایتهای مردمی ایستادگی کنند. شاید مهمترین رسالت مدیران عرصه فرهنگ در برهه معاصر همین باشد. شیراز و همه شهرهای ایران به گسترش شور و شادی و نشاط نیاز مبرمی دارند. ملتی که از رویدادهای داخلی خشنود باشد هیچگاه فرش قرمزی برای دشمنان و استعمارگران پهن نمیکند. شاید وقت آن رسیده باشد از مدیران فرهنگی بپرسیم که برای تقویت بنیه روحی و روانی این مردمان لایق چه کردهاند؟
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین