پول هم باشد، اینها مدیریت بلد نیستند!، روزنامه شیراز نوین
شیرازنوین: مهدی کریمیان یکی از پرافتخارترین فوتبالیستهای دو دهه اخیر ایران به شمار میرود. این هافبک بوشهری سه سال پیاپی با سپاهان قهرمان لیگ برتر شد، با ذوب آهن عناوین نایب قهرمانی لیگ و قهرمانی جام حذفی را تصاحب کرد و با تراکتورسازی تبریز نیز یک بار قهرمان جام حذفی شد و یک بار نیز به عنوان نایب قهرمانی لیگ برتر رسید. با استقلال تهران هم صدرنشین لیگ بود که مسئله کارت پایان خدمت پیش آمد و به حضورش در یکی از محبوب ترین تیمهای کشور پایان داد.
اما او در دو دوره متفاوت، یکی از کلیدی ترین مهرههای دو تیم شیرازی نیز بود. در اواسط دهه هفتاد با برق شیراز بهترین و بدترین روزهای تاریخ این تیم در لیگ برتر را تجربه کرد و در اواسط دهه هشتاد نیز دو فصل کاملاً متفاوت و عجیب را با فجر شهید سپاسی گذراند. بنابراین میتوان از مهدی کریمیان به عنوان یکی از بازیکنان مهم فوتبال شیراز در بیست سال اخیر نام برد.
با او در حالی گفت و گو کرده ایم که در شهر خود بوشهر، در کنار برادرش مهرداد که او نیز سابقه مفصلی در فوتبال شیراز دارد به چگونگی نجات تیم محبوب شهرشان میاندیشد. با این حال از نوع کلام مهدی کریمیان اینچنین برداشت میشود که او نه تنها از فضای فوتبال شیراز دور نشده، بلکه دغدغههای زیادی درباره فوتبال این شهر دارد. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل گفت و گوی نسبتاً مفصل ما با مهدی کریمیان در خصوص مسائل مختلف فوتبال شیراز است:
سقوط برق، استارت نابودی فوتبال شیراز بود
سال اولی که به برق آمدم، دکتر ذوالفقارنسب سرمربی این تیم بود. تیم ما یک تیم خیلی خوب و حرفه ای بود. سال بعد هم تقریباً همان تیم حفظ شد و نفراتی هم اضافه شدند و زیر نظر آقای یاوری به یکی از بهترین تیمهای تاریخ شیراز تبدیل شدیم و یکی از بهترین رتبههای تاریخ این تیم در لیگ برتر را کسب کردیم. پس از آن بهخاطر مشکلاتی که در باشگاه به وجود آمد، تیم سقوط کرد و استارت نابودی فوتبال شیراز در همان جا زده شد. هرچند فجر هنوز در لیگ برتر بود اما دچار همان مسائلی شد که گریبان برق را گرفته بود. این شد که با سقوط فجر، فوتبال شیراز و فارس نابود شد و حالا هفت هشت سال است که هیچ سهمیه ای در لیگ برتر ندارد.
سیاستگذاران ورزش فارس نمیخواهند فوتبال شیراز رنگ خوشی ببیند
مسئولان و کسانی که سیاست گذار ورزش در فارس هستند، به نظر میرسد نمیخواهند و نمیذارند فوتبال شیراز رنگ خوشی ببیند. در همین لیگ یک، هرگاه تیمهای شیرازی میخواهند رنگ خوشی ببینند، خود آقایان کاری میکنند که بروند سمت پایین جدول. نمیدانم منافع چه کسی درگیر این مسئله است که این تیم صعود نکند و هرسال درجا بزند. فوتبال شیراز نیاز به یک بازنگری در تمام ارکانش دارد. از مدیریت کلان تا آن کوچکترین عضوهایی که در فوتبال این شهر هستند، همگی باید عوض شوند. یعنی یک تغییر نسل باید انجام شود؛ به خصوص در سطح مدیریتی. شاید به مذاق بعضی دوستان خوش نیاید اما من همیشه گفته ام که «مدیریت» فوتبال شیراز را نابود کرد. وگرنه از لحاظ استعداد که همه در جریان هستند که چه مقدار فوتبالیست از فوتبال شیراز به فوتبال کشور معرفی شده و نیازی به بیان اسامی آنها نیست.
مدیریت نباشد، پول هم موفقیت نمیآورد
در شیراز، همه میخواهند توپ را به زمین دیگری بیندازند. مخصوصاًَ مدیران میخواهند همه چیز را به بی پولی و مسائل مالی ربط دهند. اما منابع مالی هم مدیریت صحیح میخواهد. یعنی اگر یک روزی پول هم در فوتبال فارس باشد، چون مدیریت نیست نمیشود نتیجه گرفت. در بعضی استانها تیمهایی مثل ذوب آهن و سپاهان به این دلیل موفق شده اند که علاوه بر پول، مدیریت خوبی هم داشته اند. یعنی اینطور نیست که هرکسی پول دارد موفق شود. بعضیها میگویند اگر ما پول سپاهان و تراکتور را داشتیم، مدیریت میکردیم ولی به این سادگی نیست. ما فوتبالیستها و مربیان زیادی در فوتبال شیراز داشته ایم که سایر استانها آنها را خواسته یا میخواهند، اما کدام مدیر فوتبال شیراز را شهرهای دیگر خواسته اند که برود برای تیم شهرشان مدیریت کند؟ من به جز شیراز در تبریز و تهران و اصفهان و بوشهر هم بازی کرده ام. همین استان ما بوشهر شاید استان کوچکی باشد اما استعدادهای زیادی دارد و حالا دو نماینده هم در لیگ برتر دارد که امیدوارم هر دو هم حفظ شوند. همین امسال پارس جنوبی به مشکلات زیادی برخورد کرد. پول هم آمد اما مدیریت درستی نبود. چهارماه این تیم مدیرعامل نداشت. بنابراین میبینیم که مدیریت مهمتر از پول است.
مدیر باشگاه باید مسئولان شهر را بکشاند پای کار!
یک زمانی همه آرزو داشتند بیایند برق شیراز بازی کنند. حاضر بودند همه کار بکنند تا با لباس این باشگاه به میدان بروند، حتی اگر پولش کم بود. اما تصمیمات غلطی که در حوزه مدیریتی گرفته شد باعث نابودی این باشگاه شد و حالا باید افسوسش را بخوریم. من خیلی رک صحبت میکنم و اگر لازم باشد اسم هم میآورم. اما دوستان همیشه از کلمه «مسئولین» استفاده میکنند. در حالی که این مدیر باشگاه است که باید مسئول را پای کار بیاورد. مدیر اگر بُرش داشته باشد میتواند شورای شهر، استاندار، شهردار، فرماندار و همه را بکشاند پای کار. بنابراین دوستان نباید تو را در زمین مسئولان بیندازند.
موفقیت را فقط زمانی میخواهند که خودشان جزئی از باشگاه باشند!
فوتبال شیراز یک جناح بندیهایی دارد که همه ما از آن خبر داریم ولی کسی جرئت ندارد که این را عنوان کند. فوتبال شیراز با همین جناح بندیها میگردد و به این روز افتاده. همه یکی و همگن نیستند و همه با هم مشکل دارند، به خاطر همین جناح بندی ها. بنابراین هر کسی به فکر منافع خودش است و خواه ناخواه ضربه میزند به پیکر فوتبال این شهر. اینها موفقیت را فقط زمانی میخواهند که خودشان جزوی از باشگاه باشند، اگر نباشند هر کاری میکنند که تیم نتیجه نگیرد.
میخواستم فجر را به لیگ برتر برگردانم
در سال 93 با استقلال تا هفته دهم 9 برد و یک باخت داشتیم که مسئله کارت پایان خدمت پیش آمد و مجبور شدم از این تیم جدا شوم. من را به ملوان دادند چون در آن زمان بازیکنان سرباز را به ملوان و تراکتور میدادند. من میتوانستم در لیگ برتر فوتبالم را ادامه دهم اما تصمیم گرفتم به فجر بیایم. میخواستم کمک کنم این تیم به لیگ برتر برگردد و پس از آن هم چندین سال در لیگ برتر با این تیم بازی کنم. مطمئن هم بودم با توجه به مهرههایی که داریم موفق میشویم. در آن زمان آقای حسینی (دروازه بان فعلی استقلال) سرباز فجر شده بود و من جایم را با او عوض کردم. اما متأسفانه نگذاشتند تیم ما صعود کند. فصل بعد هم در نیم فصل سربازی من تمام شد و من نیم فصل دوم را با قرارداد سفید بازی کردم. یعنی کاملاًً مجانی برای فجر بازی کردم. تیم تا آستانه سقوط هم پیش رفت اما به کوری چشم خیلی ها، معجزه شد و ماندیم. من هم تنها کسی بود که با قرارداد سفید بازی کردم اما منتی سر کسی نگذاشتم، چون خودم این را انتخاب کرده بودم.
بعضیها از شکست ما در آبادان خوشحال بودند
همان فصلی که من از استقلال به فجر آمدم، در نیم فصل با اقتدار کامل صدرنشین بودیم و اختلاف بسیار زیادی با تیمهای ماشین سازی و صنعت نفت آبادان داشتیم. ما تیم بسیار خوبی داشتیم و به راحتی میتوانستیم به لیگ برتر صعود کنیم. اما آقایانی که آن زمان در مسند کار نبودند، آنقدر اذیت کردند، آنقدر سمپاشی کردند تا تیم صعود نکنند. چرا؟ چون منافعشان ایجاب نمیکرد که فجر صعود کند. من این چیزها را به چشم دیدم. روزی که ما برای گرفتن یک مساوی به آبادان رفتیم، مردم آبادان برای پیروزی تیمشان اشک شوق میریختند اما شیرازیهایی را دیدم که از شکست ما خوشحال بودند و سر از پا نمیشناختند. از دو سه روز قبل از آن بازی که به آبادان رفتیم، کاملاً حس میکردیم که یک شهر بسیج شده تا این تیم صعود کند، اما در شیراز نمیدانم چطور بیان کنم که ما با چه شرایطی داشتیم در مسابقات شرکت میکردیم. بازیکنان ما در خوابگاه حتی غذای درستی برای خوردن نداشتند.
ستون دفاعیمان را فروختیم، چون 30میلیون نداشتیم!
ما در نیم فصل همان فصل رامتین سلیمان زاده که ستون خط دفاعی مان بود را از دست دادیم. چرا؟ چون خدمتش تمام شده بود و حاضر بود با 30 میلیون تومان در فجر بماند! پیکان به او 100 میلیون میداد ولی او حاضر بود با 30 میلیون اینجا بماند. اما اراده ای وجود نداشت که او بماند. اما به هر دری زدیم هیچکس پای کار نیامد که این پول را جور کند. در ادامه احمد حیات منش را هم به خاطر مصدومیت از دست دادیم و نبود دو مهره اصلی خط دفاعی مان، ضربه بزرگی به تیم ما در نیم فصل دوم زد.
یک نسل فوتبال شیراز نابود میشود
سالها میگذرد، تیمهای شیرازی از سطح اول فوتبال شیراز دور و دورتر میشوند و دودش به چشم یک نسل میرود که علاقهمند به فوتبال هستند و منافعش هم میرود در جیب کسانی که از نابودی فوتبال شیراز سود میبرند. فوتبالیستهایی که میتوانستند در شهر خودشان به همه چیز برسند، حالا یا باید فوتبال را کنار بگذارند یا برود در شهرهای دیگر تست بدهند و شاید آنجا بتوانند به چیزی که میخواهند برسند. الان هم فوتبال به سمت و سوی بدی رفته. دلالها آنقدر زیاد شده اند که تیمها را خودشان میبندند! یعنی به مربی میگویند 10-15 بازیکن را ما به شما میدهیم و از آنها پول میگیریم و خرج تیم را درمیآوریم! با این شرایط، تا سالها وضعیت همین است.
بهجای خاطره تعریفکردن، بیایید حقایق را بگویید
روی این صحبت من با شخص خاصی نیست اما از قدیم گفته اند حرف را بنداز زمین، صاحبش پیدا میشود. من همیشه رک صحبت میکنم و این از نظر کتابی اسمش جسارت است اما خیلیها میگویند حماقت است! میگویند تو این حرفها را میزنی و برای همین بیرونی! عیبی ندارد بگذارید من سالها بیرون باشم ولی حرفم را باید بزنم. من اگر فوتبال بازی کرده ام بر اساس شایستگیها و استعداد خودم بود و اگر قرار باشد مربیگری هم بکنم، باید بر اساس توانایی و استعداد خودم مربی شوم. هیچوقت نه با دلال کار کرده ام و نه مجیزگوی آقایان بوده ام. دوستانی که علاقه به مصاحبه کردن دارند، به جای اینکه بنشینند خاطره تعریف کنند، بیایند و علت مشکلات فوتبال را بازگو کنند. بیایند میزگرد بگذارند و حقایق را بگویند. ترسی نداشته باشند از اینکه به کسی بربخورد. چرا صحبت نمیکنند؟ لابد فکر منافعشان هستند. میترسند به یک نفر بربخورد، بعد همان یک نفر فردا بشود مدیرعامل فلان تیم و بگوید فلانی یادت هست فلان حرف را زده بودی؟ حالا تو را نمیآورم! اما امیدوارم بیایند صحبت کنند تا همه چیز برای مردم روشن شود. مردم یعنی هواداران واقعی، نه چهار نفری که با شانتاژ میآیند و چهار تا کامنت میگذارند. منظورم از مردم، آن آدمهایی هستند که وقتی در تیم برق بازی میکردم از هر نسل و هر قشری به استادیوم میآمدند. دکتر و مهندس میآمدند برای تشویق ما. امارات اردو میزدیم هزار نفر برای تماشای تمرین ما میآمدند. اما حالا از آن مردم چه مانده؟ کسانی که عاشق بودند و با این تیمها زندگی میکردند، میتوانستند برای چندساعت رها شدن از این تنگناهای اقتصادی و روحی به استادیوم پناه ببرند، اما حالا همین دلخوشی را هم از این مردم گرفته اند.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین