«سرهنگ ثریا»؛ عرصه تبحر دو زن، روزنامه شیراز نوین
«سرهنگ ثریا» محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که در نخستین روز چهلویکمین جشنواره فیلم فجر از آن رونمایی شد و مورد توجه اهالی رسانه، منتقدان و مخاطبان قرار گرفت. فصل مشترک تمجیدها به بازی خوب ژاله صامتی بازمیگردد.
به گزارش ایرنا، «سرهنگ ثریا» نخستین تجربه کارگردانی لیلی عاج در سینما محسوب میشود که پیشتر در تئاتر استعداد خود را عیان کرده بود. او برای آغاز فعالیت فیلمسازی، دست روی سوژهای واقعی گذاشته است و ماجرای کمپ آزادی را روایت کرده. این کمپ توسط ایرانیها در کنار پادگان اشرف در کشور عراق تأسیس شد و هدف آنها تلاش برای نجات اعضای خانواده خود از دست گروهک منافقین (مجاهدین خلق) بود. ژاله صامتی در فیلم لیلی عاج ایفاگر نقش زنی به نام سرهنگ ثریا است که مسئولیت سامان دهی اوضاع کمپ آزادی را برعهده دارد. این شخصیت ما به ازای واقعی دارد (ثریا عبداللهی) که در اکران فیلم در سالن رسانهها نیز حضور داشت و احساسات و واکنشهای او مورد توجه خاص و عام قرار گرفت. او ضمن آن که دلواپس فرزند خویش است، همه تلاش خود را انجام میدهد تا خانوادهها برای تحقق هدف خود ناامید نشوند.
صامتی که متخصص خلق شخصیتهای همراهی برانگیز است، این بار نیز خیلی زود مخاطبان را با دغدغههای کاراکتر ثریا آشنا میکند و آنها را تا پایان همراه خود میکشاند. از این رو است که میتوان بخش زیادی از موفقیت فیلم «سرهنگ ثریا» برای انتقال مفهومی مهم را به حساب صامتی گذاشت.
این بازیگر چالشهای زیادی برای باورپذیر کردن نقش پیش رو داشته است. از یک سو باید اقتدار مدیریتی شخصیت را نشان دهد و از سویی دیگر باید احساس مادرانه را بهدرستی منتقل کند. صامتی از جزئیات نقش آگاه بوده و درک درستی از آنها داشته است، به همین خاطر پیوندی منطقی میان اتفاقات مختلف میزند و همه وجوه شخصیت را مقابل دوربین به نمایش میگذارد.
در فیلم لحظات احساسی زیادی وجود دارد که بخشی از آن در خلوت ثریا رخ میدهد و برخی در میان جمع. اوج توان و تجربه بازیگری صامتی جایی است که با بیمهری فرزند منافق خود مواجه میشود اما مِهر مادری اجازه کینه توزی نمیدهد. او حتی نمیخواهد بپذیرد فرزند دلبندش به سمت او سنگ پرت میکند! در این سکانس، صامتی احساس مادرانه نسبت به فرزند را به گونهای در چهره و بیان خود میآورد که مخاطب چارهای جز تسلیم ندارد!
ایرج میرزا شعری دارد به نام «قلب مادر» که در آن به شکل تمثیلی خواسته یک معشوق از عاشق را روایت میکند. شرط این است که عاشق، قلب مادر را از سینهاش بیرون بیاورد! او چنین میکند و در مسیر رفتن به سمت منزل معشوق زمین میخورد.
شاعر در بیت پایانی زبان حال مادر میشود که نگران زمین خوردن فرزند است: «آه دست پسرم یافت خراش/آه پای پسرم خورد به سنگ». در فیلم «سرهنگ ثریا» واکنش مادر به بیمعرفتی فرزند، این شعر با مفهوم متعالی آن در وصف وسعت ناپیدای محبت مادرانه به ذهن متبادر میشود. حتماً وجود یک زن پشت دوربین فیلم به کمک بازیگر آمده اما صامتی پیشتر نیز تبحر خود در خلق لحظات احساسی را اثبات کرده است.
سکانسهای دیگری در فیلم هست که همگی حکم به تبحر صامتی میدهند. یکی از آنها جایی است که از کارشکنیها خسته شده و احساس میکند تیرش به سنگ میخورد. او در بیابان تاریک عراق با خدا درددل میکند که این سکانس یادآور نجوای معروف پرویز پرستویی در فیلم «به نام پدر» ابراهیم حاتمیکیا با خدا است. هر دو سکانس عرصه نمایش قدرت بازیگران هستند.
داستان کمپ آزادی در حالی به پایان میرسد که سرهنگ ثریا خسته است اما ناامید نه. او همچنان به خانوادهها امید میدهد و میگوید: «این راه با گریه باز نمیشه!» ژاله صامتی طوری دیالوگ را به زبان میآورد که زنگ آن در گوش مخاطب میماند و او را متأثر میکند و به فکر فرو میبرد.
«سرهنگ ثریا» محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که در نخستین روز چهلویکمین جشنواره فیلم فجر از آن رونمایی شد و مورد توجه اهالی رسانه، منتقدان و مخاطبان قرار گرفت. فصل مشترک تمجیدها به بازی خوب ژاله صامتی بازمیگردد.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین