سعیدرضا امیرآبادی- روزنامهنگار:
همه زیرساختهای جوامع بر پایه اقتصاد استوار است. در حالی که تولید ناخالص ملی و شاخص فلاکت و ارزش پول ملی شرایط قهقرایی را میپیماید، نمیتوان انتظار داشت در عرصه سیاست، فرهنگ، ورزش و رویکردهای اجتماعی به موفقیتهای بزرگی دست یابیم. بنمایههای اخلاق هم در جوامع مشمول این برهان میشود. با رکود اقتصادی سیلی از آسیبهای اجتماعی جامعه را در بر خواهد گرفت و ارائه راهحلهای دستوری و نصیحتهای ریشسفیدان چندان راهگشا نیست. چنانچه احوال اقتصادی مردم در شرایط مطلوب باشد، میتوان به آینده عناصر آن جامعه امید بست و شرایط را برای رشد و تعالی مناسب دید؛ اما در جامعهای که در گرداب فقر قربانی شود، نشانههای تعالی و امنیت و اخلاق رفتهرفته کمرنگ خواهند شد...
در این میان همیشه دولتها مسبب اصلی رکود یا رونق چرخه مالی نیستند. یکی از وظایف اصلی سردمداران همانا ارائه آموزشهای لازم به عموم جامعه است تا در بزنگاههای اقتصادی تصمیمات صوابی اتخاذ کرده و سود جمعی را به منفعت فردی ترجیح دهند. جامعه ای که به چنین بلوغ فکری رسیده باشد، به طور حتم آینده روشنی پیش رو خواهد داشت و دشوارترین برهههای اقتصادی را با سربلندی طی میکند. در چنین شرایطی است که جامعه به ثروت همگانی دست یافته و اختلاف طبقاتی در آن کمرنگ میشود؛ چراکه گسست مالی میان لایههای مردم، جامعه را آبستن تحولات ناخوشایندی خواهد کرد و به ازدیاد بحرانها میانجامد. اما در جوامعی که همه اقشار آن از ثروت نسبی برخوردار باشند، کمتر نشانی از دست اندازی به اموال غیر به چشم آمده و با گذشت ایام، آمار بزهکاری شیب نزولی را طی خواهد کرد. اقتصاددانان بر این باورند که مفاهیم یادشده میتواند نسخه واحدی برای تمامی ملتها باشد. اما به یاد داشته باشیم که در کشور ایران مفاهیم رفیع دینی به همراه آموزههایی از تمدن گذشتگان همواره مردم را به نیکوکاری و یاری نیازمندان ترغیب میکنند. در ادبیات دینی ایران تأکیدهای مؤکدی بر مفاهیم گهرباری نظیر خمس، زکات و صدقه شده تا بدین وسیله فرودستان اقتصادی از ثروت متمولان به صورت داوطلبانه برخوردار شده و نشانههای شوم فقر از میان بروند.
این در حالی است که خاستگاه تمدنی ایرانیان همواره بر دستگیری مستمندان اهتمام میورزد و یکی از شرایط مدینه فاضله انسانی را در فقدان نیازمندان و غیبت فقر ارزیابی میکند. با این همه در شرایط حاضر تا چه میزان شاهد دستگیری از اقشار ضعیف جامعه هستیم؟ آیا هریک از ما وظیفه خود را در راستای انفاق مال، دانش و دیگر موهبتهای الهی و اکتسابی به انجام میرسانیم؟ چند درصد از اقشار جامعه ما که دارای تحصیلات عالیه هستند نسبت به خدمت رسانی بی چشمداشت به اقشار نیازمند جامعه اهتمام میورزند؟ آیا همه مساعدتهای احتمالی ما عاری از خودنمایی است و در خفا صورت میگیرد؟ آیا در زمانهایی که نذرهای خود را ادا میکنیم به یاد نیازمندان هستیم یا سفرههای رنگینی برای خویشاوندان فربه مهیا میکنیم؟ آیا بانکها توانسته اند در راستای تسهیل شرایط برای پرداخت وام به اقشار مستضعف جامعه گام بردارند؟
برای پاسخ به این پرسشها میتوانید به یک چراغ قرمز در یکی از چهارراههای مرکزی شهر مراجعه کنید؛ جایی که طنین صدای یک اتومبیل شاسی بلند مشکی با راننده نوزده ساله اش توجه عابران پیاده را به سمت خود جلب کرده و مرد سالمندی در قالب یک پیک موتوری با حسرت به او مینگرد. زوج میانسالی در یک اتومبیل پراید سخنی برای گفتن ندارند؛ چراکه هزینه درمان کودک آنها معادل حقوق چند ماه پدر است و سکوت آنها سرشار از اعتراض و ناگفتههاست. کودکان کار هم بهسان همیشه با چهرههای رنگ پریده و رنجور در میان اتومبیلها به دنبال کسب درآمد هستند.
با مشاهده این شرایط اینک موسم آن رسیده است که ایرانیان دست یاری به سوی ایرانیان دراز کنند و مردم به یاری مردم بشتابند. در غیر این صورت همه ما غرق شدگان سرزمین واحدی هستیم که در آن اختلاف طبقاتی بیداد میکند و رنج دیدگان از جنوبی ترین نقطه کلان شهر با نیت انتقام نداریها مسافر شمالی ترین نقظه شهر میشوند؛ چراکه بن مایههای مدنی بر پایههای اقتصاد استوار است.