مکافات در شهر تاریک، روزنامه شیراز نوین
اشاره: شاید سینمای هزاره سوم در مسیر ناکجاآباد است. ما همه ژانرها را به یک باره تعطیل کردیم و تمامی امکانات، سرمایهها و استعدادها به خدمت ابرقهرمانان کمپانی مارول درآمدند تا مردمان فانتزی به حکمرانی در سرزمین هفتم بپردازند. اگرچه برخی از ابرقهرمانان مارول ریشههای کهنهای دارند؛ اما هیچ وقت به سان امروز مجالی برای تصاحب مدیومها نیافته بودند. در عصر مدرن و پست مدرن شاهد تزریق قطره چکانی کاراکترهایی نظیر بتمن و سوپرمن و مردان عنکبوتی و مورچهای بر پرده نقرهای بودیم و سازندگان، با عاقبت اندیشی و زیرکی کوشیدند حضور شخصیتهای فانتزی در سینما به صورت یک اتفاق روزمره درنیاید و هیمنه آنها برای تماشاگران از میان نرود. اما این سیاستهای عاقبت اندیشانه به یک باره نقش بر آب شد و در هزاره سوم، شاهد یورش همه جانبه مردان و زنان مارولی بر آوردگاههای نمایشی بودیم. اینک شمار فیلمهای ابرقهرمانی بیشمار شده و از هر گوشه و کناری به یک باره ظهور میکنند. برخی مثل زن شگفت انگیز و ددپول و لانترن سبز دارای محتوایی پوشالی و بیمایه و منطق ستیز هستند و گروهی دیگر نظیر هالک و مرد آهنی و اسپایدرمن با گذشت زمان به کمال رسیدند. با مشاهده سرنوشت آنها به این نتیجه میرسیم که شاید هالیوود میخواهد یک بار برای همیشه پرونده آنها را ببندد و ساختارهای پیشین را در هم بشکند. بازخوانی تاریخ سینما میتواند قصد و نیت سازندگان را تا حدود زیادی رمزگشایی کند.
عبور از شاهراه کلاسیکها
به یاد داریم با عبور از دوران خوب کلاسیکها، ما رفته رفته به سینمایی رسیدیم که از آن به عصر قهرمانان یاد میشود. دورانی که نبرد در ویتنام و افغانستان به اوج خود رسیده بود و جنگ سرد از بلوک شرق تا کرانههای غربی جهان را درهم مینوردید. گروهی بر این باورند که هالیوود پیش از آن که منافع اقتصادی و اعتبارش را در نظر بگیرد، تحت فشار اربابان سیاسی به تأسیس ژانر قهرمانهای جنگی مجبور شد؛ وگرنه بسیاری از بزرگان کلاسیک همچنان میتوانستند در دهههای پایانی قرن بیستم آثار ماندگاری از خود به جای بگذارند. البته از این واقعیت هم عبور نکنیم که تماشاگران هم برای قهرمانان ماهیچهای و جاسوسهای جنگ سرد فرش قرمز پهن کردند و همذات پنداری با آنها به مذاقشان خوش آمده بود. شاید تماشاگران آن دوره نمیدانستند عصر طلایی سینما را پشت سر میگذارند و فیلمهایی که انتظارشان را میکشد آن چنان صیقل یافته و خوش ساخت نیستند. در این سالها بود که سینما ناجوانمردانه به جولانگاه سیاسیون تبدیل شد و هنر هفتم، ماشینهای کشتار را با معجزههای خود بزک کرد و بسیاری از اهداف استعمارگران در قالب مفاهیم نرم بر مخیله تماشاگران تزریق گردید. سینمای استعمار توانست سیاستهای جنگ طلبانه را به نام دفاع و وطن پرستی توجیه کند تا افکار عمومی در برابر برافروزی آتش جنگ، اعتراض نکنند. اما این حیله مزدورانه تاریخ انقضا داشت و منتقدان مستقل، به رونمایی از دسیسههایی پرداختند که در پس آثار سینمای قهرمانی در دهههای هشتاد و نود نهفته بود. رمزگشایی اندیشمندان سبب شد رویکردهای بزرگترین کارخانه رؤیاسازی دچار دگردیسی شود و نقاب قهرمانان، خوش رنگ و لعابتر گردد. اگر دیروز برادران وارنر و فاکس قرن بیستم و کلمبیا پیکچرز مسئولیت آفرینش و پردازش رمبوها، ترمیناتورها، راکیها، جان سختها و غارتگرها را برعهده داشتند، امروز این مسئولیت خطیر را مردمان مجهول مارول به دوش میکشند.
ثبات در آفرینش دشمن
با نگاهی ژرف اندیشانه به این باور میرسیم که جنس دشمنانی که هالیوود به تصویر میکشد با گذشت دوران تغییر نکرده، بلکه کالبد و نقاب آنهاست که دچار دگردیسی و به روزآوری شده است. اگر برادران وارنر و ترانزیستور پیکچرز رمبو و راکی را به افغانستان و عراق و شوروی فرستاد، امروز مارول قهرمانش را به جدال به کشورهایی میفرستد که سودای استقلال طلبی و آزادگی را در سر میپرورانند و با مدیوم سینما از این گونه ملتها دشمن میسازد. به هر حال با گذشت دو دهه به نظر میرسد دوران طلایی مارول هم رفته رفته به سر آمده و هالیوود با بیاعتنایی به تماشاگران تیفوسیاش، ابرقهرمانانش را میکشد. حال باید به دنبال یک ژانر جدید برای فرمانروایی در گیشهها گشت و آن طور که از شواهد پیداست، سینمای غرب به نسل نوینی از ابرقهرمانهای باورپذیر و ملموستر رجعت کرده است. با این تفاوت که ماشینهای کشتار را به فراسوی مرزهای ایالات متحده گسیل نمیدارد، بلکه پاکسازی نژادی، قومی و اعتقادی را از درون خاک ایالات متحده یعنی نیویورک، واشنگتن، نیوجرسی و شهر خیالی گاتهام آغاز میکند. این سیاستها چه شباهت گستردهای با ایدههای ضدمهاجرتی دیکتاتور قرن یعنی ترامپ مخلوع دارد. رئیس جمهوری که بیمحابانه حکم به خلع تابعیت میداد و از کشیدن دیوار بین مردم ابایی نداشت. سرمایهگذاری گسترده بر مجموعه آثار جان ویک شاید قدم اول هالیوود برای کلید زدن سینمای جدیدی در راستای بازآفرینی ژانر قهرمانها باشد. فیلمنامه، نقشآفرینی، کارگردانی، تدوین، موسیقی، دکوپاژ، تدارکات و همه مؤلفههای تکنیکی در حد اعلای خود هستند؛ چه حیف آن که به سان همیشه ناگفتهها و مقاصد زیادی در پس آنهاست و سینما از دست سیاسیون آرامشی به خود نمیبیند. با این حال نمیتوان این گونه آثار را برای مخاطبان ایرانی، آن هم در دهکده جهانی و دنیای ارتباطات منع و ممنوع کرد، بلکه منتقدان و اندیشمندان وظیفه دارند در مدیومهای رسمی، لایههای زیرین داستانها را کالبدشکافی کرده و از هجمههایی که در پس آدرنالینها نهفته است، پردهبرداری کنند.
درباره مرد زخمی
جان ویک فیلم متفاوتی است. اگرچه بن مایههای داستان بر اساس موج مهیبی از کشتن و کشتار بنا شده، با این حال فیلمساز توانسته سکانسها را به نحوی تعبیه کند که مخاطب دچار انزجار و سرخوردگی و تهوع ناشی از خشونت نشود. قهرمان همچنان که در خیابان و کتابخانه و فروشگاه قدم میزند، جایزه بگیرها را به کام مرگ میفرستد و از آن جایی که عملکرد او به نوعی دفاع از خودش قلمداد میشود، مخاطبان از این حجم خشونت به ستوه نمیآیند. البته این گونه آثار یک حربه قدیمی برای بالا بردن آستانه تحمل خشونت تماشاگران هست. از سوی دیگر، ساختار تریلوژی جان ویک با نیم نگاهی به بالیوود و همه اغراقهای مضحکش ساخته شده است. قهرمان با خونسردی بر شقیقههای دشمنانش شلیک میکند. گویی در برابر همه گلولههایی که شلیک میشوند، مصون است و خرده سربهایی که بر پیکرش هم مینشیند، چیزی از قدرت و تواناییهایش نمیکاهد. با این حال، مؤلفههای مثبتی نظیر نقشآفرینیهای تحسین برانگیز، زاویه دوربین، فراز و فرودهای سناریو، تقطیع نماها و قلههای قصه دارای چنان کیفیتی است که وجهه بالیوودی فیلم را کمرنگ کرده و آن را در مقام پرفروشترین تریلوژیهای دهه معاصر قرار میدهد. به طور حتم نقطه اوج داستان کیفیت نقشآفرینی کیانوریوز هست. او در آثار پیشینش تا حدود زیادی به این کاراکتر خسته، درمانده، دچار انحطاط روحی و در عین حال توانمند نزدیک شده بود و جان ویک میتواند دنبالهای برای سلسله آثار او در ماتریکس، ۴۷ رونین، سیبری و حتی کنستانتین باشد.
فراز شخصیت پردازیها
شخصیت جان در این تریلوژی به طور استادانهای پردازش شده است. ماشین کشتار تصمیم میگیرد گذشته سیاهش را به فراموشی بسپارد و زندگی جدیدی را با همسرش آغاز کند؛ اما سرنوشت و عقوبت گناهان رهایش نمیکند و همسرش را از دست میدهد. اکنون او خسته و درمانده و وامانده است و در انتظار جرقهای است تا همه نفرتش را به یک باره فریاد بزند. کشته شدن سگ محبوبش و ربودن موستانگ سیاهش میتواند دلیل خوبی برای آغاز کشتارها باشد. جان ویک در قسمت اول شبکه مافیای روس را از میان برمیدارد و در اپیزود دوم به همه قواعد رئیس بزرگ پشت کرده و آنها را قربانی خشم و نفرتش میکند. در قسمت سوم با فیلم به مراتب قویتری روبهرو هستیم. برای قتل جان ویک جایزه ده میلیون دلاری تعیین شده و بهترین آدم کشان شهر تاریک برای از پا درآوردنش بیتابی میکنند. فیلم هیچ وقت قرار نبود در قامت تریلوژی عرضه شود. پس از موفقیت قسمت اول، این وسوسه به ذهن سازندگان خطور کرد که داستان قاتل عصیان زده را با دستپاچگی ادامه دهند. به همین دلیل، در قسمت دوم با رکود کیفی چشمگیری مواجه شدیم و اپیزود دوم هیچ نشانی از موفقیتهای قسمت اول نداشت. با این حال در قصه سوم این نقص تا حدود زیادی برطرف گردید و جان ویک 3 به یک مجموعه مهیج و سرگرمکننده تبدیل شد، فیلمیکه تماشاگر را لحظهای به حال خود رها نمیکند و سرشار از آدرنالین است. هر چند با اوج گرفتن داستان بر وخامت سکانسهای خشونتبار افزوده شده و قهرمان در بیراهه بالیوود به حال خود رها میشود. حال باید دید در قسمت چهارم که در سال 2021 و پس از خلاصی نسبی اروپا از شر گرونا اکران خواهد شد، سرگذشت جان ویک چگونه ترسیم شده و نبرد او با ارباب بزرگ که در نقطه کور صحرای مراکش زیست میکند، به کجا خواهد انجامید.
بدلکاری بر صندلی کارگردان
کارگردانی مجموعه آثار جان ویک را چاد استاهلسکی بر عهده دارد. او پیش از این فیلم تجربهای در عرصه کارگردانی نداشت و بیشتر در زمینههای بدلکاری و تهیهکنندگی ظاهر شده است. به همین دلیل، بسیاری از منتقدان بر این باورند که جزئیات فیلم به طور کامل بر اساس خواستههای کیانوریوز اجرا میشود و استاهلسکی نقش چندانی در پیشبرد پروژه جان ویک ندارد. همچنین تیم بزرگی از نویسندگان شامل دریک کولستاد، سای هاتن، کریس کالینز و مارک آبرامز وظیفه نگارش فیلمنامه را بر عهده دارند و این در حالی است که حجم انبوهی از سکانسهای فیلم در بحبوحه جنایت و مکافات سپری میشود. در کنار کیانوریوز شاهد نقش آفرینی ستارههایی نظیر لارنس فیشبرن، هلی بری، جان لگویزمائو و ویلیام دفو هستیم. میزان فروش این سه گانه از مرز 600 میلیون دلار در ایالات متحده گذشته و این در حالی است که هزینه ساخت سه قسمت آن فقط 130میلیون دلار بوده است. حال در نظر بگیرید که در گیشههای جهانی جان ویک میتواند به فروش میلیارد دلاری نزدیک شود و بازگشت سرمایه ده برابری را در کنار حجم انبوهی از اشتغالزایی به وجود آورد.
تریلوژی + 1
آخرین قسمت جان ویک پایانی بر این مجموعه سینمایی به نظر میرسید، اما در آخر فیلم مشخص شد جان ویک هنوز زنده است. پس از موفقیت این فیلم ساخت قسمت چهارم و پنجم این مجموعه سینمایی تأیید شد. قسمت چهارم برای اکران در ۲۱ می۲۰۲۱ در نظر گرفته شده بود، اما با شیوع کرونا این تاریخ تا ۲۷ می۲۰۲۲ عقب انداخته شد. آن طور که ایان مک شین بازیگر سه گانه سینمایی «جان ویک» میگوید، فیلمبرداری قسمت چهارم این فیلم سینمایی امسال انجام خواهد شد. مک شین قرار است نقش خود را در این فیلم سینمایی دوباره بازی کند.
رازهایی از قاتل بالیوودی
با اینکه ریوز برای فیلمهای اکشن به خوبی تمرین دیده است، اما تمرینات او برای فیلم جان ویک شدیدترین تمریناتی بود که وی تا بهحال داشته است. چاد استاهلسکی، دستیار کارگردان، در یادداشتهای تولید فیلم توضیح داده است: «برای فیلمی به این اندازه و به این شکل، مجبور بودیم حین کار چیزهایی را تغییر دهیم. بسیار مهم بود که ریوز در تعدادی از تکنیکها مهارت پیدا کند. او چهار ماه تمام را صرف تناسب اندام و یادگیری جودو و جوجیتسو کرد. کیانو بسیار عملگرا و فعال بود. او یکی از سختکوشترین افرادی است که با او کار کردهام. میتواند دوربین را روشن کند، فیلمبرداری کند، تدوین کند و همچنین فیلمنامه نویسی، شخصیت، کارگردانی و مشخصاً بازیگری را خوب میداند. او همیشه اولین نفری بود که به صحنه میآمد و آخرین نفری بود که میرفت.کت و شلوار مشکی و قابل توجه جان ویک با طراحی براق و متناسب خود و سایههای متنوعی از رنگ مشکی کار یک طراح ایتالیایی به نام لوکا موسکا است. این کت و شلوار که تفاوت فاحشی با کت و شلواری که ریوز در فیلم ماتریکس بر تن داشت دارد، باعث شد ریوز راحتتر در نقش قرار بگیرد. ریوز در این زمینه گفت: «او به لباس معنای ظریفی داده است. تمام سایههای مختلف مشکی که لوکا در لباس به کار برده مفاهیم فرعی زیادی در لباس ایجاد کرده است. این لباس مناسب مراسم تشییع جنازه و کشیشها است. همچنین، بسیار شیک است ولی توجه زیادی را به خود جلب نمیکند. زمانی که کت و شلوار را به تن میکنم، تحت تأثیر قرار میگیرم.»
پرسش آخر اینکه آیا کاراکترهای بالیوودی نظیر جان ویک، جایگزین شایستهای برای مردمان مارول هستند یا سینمای هالیوود با عبور از ابرقهرمانان از چاله به چاه افتاده است؟ تاریخ و آیندگان قضاوت خواهند کرد. شاید سینمای هزاره سوم در مسیر ناکجاآباد است.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین