درد انتخابات هرکسی پنجروز نوبت اوست، روزنامه شیراز نوین
شیرازنوین- سمیرا مولودی
بحث داغ انتخابات و تبلیغاتش در اوج خود بود و از امروز تا اعلام نتایج در انتظار. این بحث آنقدر بالا گرفته بود که ناخودآگاه تو را به یاد بحث های جنجالی فوتبال میانداخت. بحثی که در زمان اوج نُقل هر محفلی بود و افراد از روی تعصب یا آگاهی یارکشی میکردند و مُحَسَنات تیم مورد علاقه شان را به رخ طرف مقابل میکشیدند.
از این مقوله که بگذریم میرسیم به همان بحث داغ انتخابات. در خیابانها کارناوال شادی بر پا بود و هر جا که پا میگذاشتی این جمله را میشنیدی: «به کی رای میدی؟» روبان های رنگارنگ و لباس های رنگارنگ، شال و روسری و حتی شنلهای رنگارنگ، نشانگر طرفداران نامزدها بود. موزیکهای شاد و بزن و ب... خلاصه اینکه این کاراناوال کاروانش به ایستگاه آخر رسیده است و گوشها همه تیز اعلام نتایج شدهاند. در اتوبوس و تاکسی و محله و سوپری و... نگاه ها به مچ دستان جوانان جلب میشد و به دنبال رنگ مورد نظر میگشت. بحث میشد و دعوا میشد و نظرها داده میشد و یکی متقاعد و دیگری سعی در تحمیل عقیدهاش به جمع میشد. پوستر ها بر در و دیوار نصب میشدند و کاغذها در هوا پراکنده. شب میخوابیدی و صبح هنگام خروج با دسته ای کاغذ و بروشور تبلیغاتی مواجه میشدی که کیلویی از زیر در خانه سر خورده بودند داخل. رادیو و تلویزیون و روزنامه ها تبدیل به بیلبوردهای تبلیغاتی شده بودند و از همه اینها گذشته، درختان بیچاره بودند که بی نصیب نمانده بودند. برای خود رسانه ای شده بودند تمام عیار. قد علم کرده و پوسترهایشان را به نمایش گذاشته بودند.برخی کمر خم کرده و به صدا درآمده بودند. بعضاً تعدادی از مُبلغان که میخواستند از غافله جا نمانده و کارشان از محکم کاری عیب هم نکند، داربستی به پا کرده بودند که برای ساختمان سازی هم به پا نمی کنند. و البته ناگفته نماند که چند داربست در اثر نوازش باد شانه خالی کرده و بر سر عابر و یا ماشین پارک شده بر سایه اش آوار شده بود. خدا میداند که چند نامزد به همین علت از چشم مردم افتاده و ناسزا به جان خریدهاند. اینجا است که میتوان گفت تبلیغات انتخابات پیگرد قانونی ندارد.نامزدها که هر گوشه شهر و محله و حتی روزنامه ها را از آن خود و حق خود میدانستند از ماه ها قبل شروع به برنامهریزی کرده بودند و مشاوران رسانهایشان در پی زدن پل های ارتباطی با مردم عملیات ها انجام دادند که نگو و نپرس. زنبیل ها بود که دسته دسته در صف جای خاص گذاشته میشد. در این میان تعدادی هم به فضای مجازی بسنده کردند و تعدادی هم که لحظه نگر بودند آینده کاریشان را خراب کردند و تنها به چند رسانه و روزنامه معدود قرارداد بستند. در چاپ بنرهایشان با آخرین تکنولوژی روز دنیا و در قطعات بی قواره هم که کورس گذاشته بودند. اما در این میان نمی دانم آنکه پوسترش بزرگتر از همه بود برای کودکان کار برنامهای داشت یا آنکه عکسش از همه قشنگ تر بود برای زنان بی سرپرست کاری میخواست انجام دهد. نمی دانم آن نامزدی که ار همه بیشتر آرایش داشت برای فقر و اشتغال جامعه کاری میخواست انجام دهد یا آنکه از همه جوان تر بود فکری تازه برای اعتیاد داشت؟ وعده ها که طبقطبق میرسید. آنقدر متنوع بود که یادت میرفت کدام چه گفته است.
کاش مسابقه ای به دور از وعده های پوچ برگزار میشد که در آن سابقه نامزدها در انجام این اموری که ذکر شد مهم بود.آنوقت بود که برنده میدان کسی بود که از همه سازنده تر بود؛ نه آنکه از همه بیشتر وعده داده و معلوم نیست فردا روزی که رای بیاورد باقالی به چند مَن...
و ای کاش کسی هم در این میان به فکر آنهایی بود که از امروز کارشان درآمده است که این آشفته بازار را جمع کنند. شاید اینها درد انتخاباتی نیست که اصلا کسی به آنها فکر نمی کند. دردی که هزینه درمانش پول یکی از همین بنرهای تبلیغاتی است. خوب است بیشتر این دردها را دریابیم و به این شعر حافظ ایمان بیاوریم که: هر کسی پنج روز نوبت اوست...
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین