ملاصدرا و حکمت او، روزنامه شیراز نوین
محمدمهدی اسدزاده
رئیس دبیرخانه انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس
یکم خردادماه، روز بزرگداشت صدرالمتأهلین، ملاصدرای شیرازی، فقیه و اندیشمند فلسفه، عرفان و حکمت ایرانی اسلامی است؛ چهرهای که هرچند در روزگار خودش، آواره کوه و بیابانها شد، در نزدیک به نیم هزاره پیشین، اندیشههای او جهان اسلام بهویژه شیعیان امامیه و ایرانیان را با چالشی بزرگ روبهرو کرد و هوادارن بسیاری یافت.
*نگاهی به زندگی ملاصدرا
محمد خدابنده، فرزند میرزا اسماعیل دوم، ولیعهد شاه تهماسب یکم صفوی(دومین شاه صفوی)، حاکم پارس بود و وزیری اندیشمند و خردمند بهنام خواجه ابراهیم قوام داشت که در کوی قوام شیراز، خانه داشت.
خواجه ابراهیم را فرزندی نبود و با دعای بسیار، 17 مهرماه سال 950 هجری خورشیدی(979 ه.ق/ 1571 م)، فرزندی به او داده شد و او به پاس این نعمت، فرزندش را محمدصدرا نام نهاد.(برخی همچون هانری کربن، ابراهیم قوام را بازرگان مروارید میدانند که با بحرین در رفتوآمد بود.) خواجه ابراهیم هر که بود، به پرورش فرزند بسیار باور داشت و از اینرو محمد خردسال را راهی مکتبخانه ملااحمد کرد تا هم سواد بیاموزد و هم با قرآن، همراه شود. این نیز پدر و پسر را بسنده نکرد و خانه، آموزشگاه محمدصدرا برای خواندن صرف و نحو عربی نزد ملا عبدالرزاق ابرقویی شد.
پس از چندی با درگذشت ملا عبدالرزاق، محمد در سوگ آموزگار خود نشسته بود که با مرگ شاه تهماسب یکم، شاه اسماعیل دوم، بر تخت نشست و هرجومرج، ایران را فراگرفت. در این روزگار بود که خواجه ابراهیم همراه با خانواده، بار سفر بست و به آنسوی خلیج فارس رفت. نزدیک به یک سال سپری شده بود که در سال 985ه.ق، محمد خدابنده بر تخت نشست و از این رو خواجه ابراهیم و خانوادهاش، راهی قزوین، پایتخت آن روز صفویها شد.
در این روزگار بود که محمدصدرا در مدرسه التفاتیه قزوین تحصیل خویش را ادامه داد و با کسانی چون شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد.
با بر تخت نشستن شاه عباس یکم صفوی و جابجایی پایتخت از قزوین به اصفهان و راهاندازی مدارس اصفهان، محمدصدرا نیز همراه با استادان خویش به اصفهان رفت.
او در مدرسه خواجوی اصفهان فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، حکمت الهی و حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی آموخت.
پس از چندی برای سر و سامان دادن به بازرگانی پدر راهی بصره شد که با درگذشت پدر به شیراز برگشت.
با مرگ پدر، باز راهی اصفهان شد و توانست اجازه اجتهاد بگیرد؛ هرچند خیلی زود و با دگرگونگی دیدگاههای فقهی و اندیشهای خود با بسیاری از بزرگان آن روز اصفهان، او را مرتد خواندند و از اصفهان بیرون کردند. محمدصدرا، پس از چندی آوارگی، توانست در روستا کهک قم، ماندگار شود و به تدریس بپردازد.
با آگاهی یافتن اللهوردی خان، حاکم ایالت پارس از تبعید و آوارگی محمدصدرا، او را به شیراز فراخواند و مدرسه خان شیراز را به او سپرد. پس از اللهوردی خان، امامقلی خان، فرزند اللهوردی خان، حاکم پارس شد و این روزگار شکوفایی اندیشگاهی محمدصدرا و صدرالمتألهین شدن او و بنیان نهادن حکمت متعالیه بود.
محمدصدرا مدرسه خان شیراز را به دست گرفت و افزون بر حکمت و فقه، ادبیات، اخترشناسی، ریاضیات، شیمی، معرفهالارض(زمینشناسی) و علوم طبیعی را نیز در آن پی گرفت.
ملاصدرای شیرازی سرانجام در سال 1014 هجری خورشیدی(۱۰۴۵ قمری /۱۶۳۵ میلادی) هنگام بازگشت از حج، در بصره درگذشت و او را در شهر نجف، آستان امام علی (ع) به خاک سپردند.
چکیده اندیشگاه صدرایی
روح خلاق ملاصدرا و قدرت و جامعیت علمیاش به او این امکان را داد که نظامی مستقل از همه مکاتب فلسفی و عرفانی و کلامی پدید آورد و در عینحال از مزایا و جهات مثبت همه آنها بهره ببرد.
از نظر شکل ظاهری، مکتب ملاصدرا به مکتب مشائی شباهت دارد، میتوان گفت که جسم فلسفه او مشائی است، اگرچه روح آن اشراقی میباشد و در عینحال عمده مسائل علم کلام اسلامی را نیز به شکل مسائل فلسفی در آن میتوان یافت. حکمت متعالیه ملاصدرا به یک اعتبار جامع و رابط بین مکاتب گوناگون فلسفه و عرفان و کلام و ... است ولی از نگاهی دیگر این مکتب رقیب و نقطه مقابل همه آن مکاتب میباشد.
ملاصدرا مایل است که مکتب خود را بهجای فلسفه، حکمت بنامد و میدانیم که وی نام مکتب خود را «حکمت متعالیه»(این لفظ در آثار عرفانی ابن سینا و قیصری شارح مشهور فصوصبن عربی و دیگران بهصورت صفت بهکار رفته بود ولی ملاصدرا آن را رسمیت داد و نام کتاب بزرگ و مهم خود قرار داد) گذاشته است؛ زیرا اولاً سابقه تاریخی حکمت بسیار عمیقتر است و گمان میرود که این کلمه همان است که در قدیم آنرا سوفیا(Sophia) میخواندهاند. ثانیاً در قدیم حکمت، حوزه وسیعی داشت که تمام علوم طبیعی و ریاضی را در بر میگرفت و حکیم کسی بود که جامع تمام علوم بوده و جهانبینی وسیعتری از دانشمندان امروزی داشته باشد. ثالثاً در قرآن و حدیث، همواره از حکمت ستایش شده(و نامی از فلسفه در آن نیست).
حکمت با هر دو تفسیر از معرفت و شناخت واقعی فرامادی جهان سازگار است، از اینرو ملاصدرا روشی ابداع کرد که هم فلسفه و هم عرفان در آن فعال بودند و به حل مسائل شناختی عالم میپرداختند. از اینجاست که میتوان به عمق و حکمت نامگذاری مکتب فلسفی ملاصدرا به «حکمت متعالیه» یا فلسفه برتر پی برد و تصادفی نبود که وی نام کتاب مهم و بزرگ خود را «حکمت متعالیه در اسفار اربعه» گذاشت. برتری مکتب او در همین روش زیرکانهای بود که به آسانی توانست بین دو مکتب ضد و مخالف یعنی فلسفه مشائی و اشراق(و تصوف) آشتی دهد و آن دو را به وحدت و در واقع به تعالی برساند، او این برتری را با کلمه «متعالیه» نشان میداد.
ملاصدرا براساس یک سنت اسلامی «خودت را بشناس تا خدا را بشناسی» به شناخت نفس اهمیت بسیار میدهد و تقریباً در بیشتر کتب او از نفس بحث شده ولی در اسفار اربعه تقریباً یکچهارم کتاب به مباحث نفس و پایان سیر وجودی او تا قیامت و بهشت و جهنم اختصاص دارد، علاوه بر مباحثی که به مناسبتهایی در لابهلای مباحث دیگر آمده است.
به همینترتیب معادشناسی و حیات پس از مرگ انسان و دیگر موجودات یکی از فصول مهم فلسفه ملاصدراست که تحت عنوان نفسشناسی و معادشناسی به آن پرداخته است.
نظامهای فلسفی علاوه بر مجموعه مسائل خرد و کلان خود، دارای اصولی هستند که فلسفه آنها بر آن اصول یا پایهها بنا شده است. نظام فلسفی ملاصدرا نیز دارای مبانی و اصولی است. خود وی رسالهای بهنام شواهد دارد(شواهد الربوبیه، رساله کوچکی است و با کتاب «الشواهد الربوبیه» او فرق دارد).
دستاوردهای فلسفی خود را بیش از یکصدوهفتاد برشمرده، ولی معمولاً اصول فلسفه و مبانی مکتب ملاصدرا در چند اصل ذکر و معرفی میشود که مهمترین آنها عبارتند از: اصل اصالت وجود نه ماهیت، اصل مدرج بودن وجود در درجات(بینهایت)، اصل حرکت در جوهر اشیا، اصل تجرد خیال، اصل بسیط الحقیقه همهچیز است(و هیچکدام نیست)، اصل حدوث جسمانی نفس به وسیله بدن، حدوث عالم، رابطه وجود و علم و ... که ما در شماره بعدی بهطور فشرده درباره هر یک جداگانه سخن خواهیم گفت.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین