حجاب و نقش آن در سلامت روان ، روزنامه شیراز نوین
مدیر مرکز مشاوره معاونت فرهنگی و اجتماعی پلیس فارس ؛ سرهنگ علیرضا ملایی
رشد روانی- اجتماعی
یکی از نتایج مهم حجاب و پوشیدگی که در سلامت روانی زن تأثیر مستقیم دارد، بلوغ و تکامل روانی و شخصیتی زن است. یکی از روانشناسان بین نتایج حجاب و عوامل بلوغ روانی در زن مقایسههایی انجام داده و به نتایج جالبی رسیده است. او در کتاب خود مینویسد که بیشتر روانشناسان مانند فروید، اریک فروم، پیاژه، کولبرگ، اریکسون و غیره مراحل و ادوار تکامل روانی انسان را به پنج دوره تقسیم کردهاندکه این مراحل عبارتند از 1. مرحله گیرندگی غیرفعال 2. مرحله گیرندگی فعال یا رشد احساسهای بچهگانه3. مرحله رشد عضلانی4. مرحله تحرک و آغاز تشخیص هویت یا دوران نهان تناسلی 5. مرحله کمال هویت زنان یا مردان.
نویسنده در ادامه به توضیحاتی در مورد ویژگیهای این مراحل میپردازد، ولی از آنجا که فقط مرحله چهارم و پنجم مربوط به بحث حجاب می شود، ما نیز به توضیح این دو مرحله بسنده میکنیم:
مرحله چهارم؛ مرحله تحرک یا دوران نهان تناسلی نام دارد که مهمترین مرحله در بازشناسی اثر حجاب است. در سه مرحله قبل، بین پسر و دختر تمایز چندانی وجود ندارد، ولی با شروع این مرحله، جدایی دو جنس در حالتهای روانی و بروز شخصیت آغاز میشود. در این مرحله تفاوت پسران با دختران، در نحوه سلوک اجتماعی یا برخورد با اشیای بیرونی و محیط پیرامون خویش است، پسران معمولاً حالت تهاجمی، ستیزهجویی دارند وتمایل آشکار برای تسلط بر دیگران از خود نشان میدهند و در نتیجه به افرادی خودرأی، کلهشق و دارای خویی آمرانه و تقلیدکننده از بزرگسالان تبدیل میشوند، اما بر عکس در دختران حالت جذب و انقیاد و قدرت جلبتوجه آشکار میشود و در نتیجه، علاقه به پوشیدن لباسهای زیبا، آرایش کردن، با عشوه سخن گفتن، با ناز قدم برداشتن و بروز حالتهای مادرانه در آنان طبیعی است.
مرحله پنجم؛ مرحله تکامل بلوغ و تعیین هویت انسانی است. در این مرحله، پسران و دختران ویژگیهای بلوغ و هویت انسانی خود را ظاهر میسازند. مردان، صفتهایی مانند آرامش، پذیرش و صبر را به ویژگیهای پیشین خود اضافه میکنند و بهجای تسلط بر همهچیز و از جمله همه زنان، میل به تسلط بر زندگی و خانواده خود را دارند. زنان نیز بهجای تمایل به جذب همه مردان و صرف تمام وقت و نیروی حیاتی در این راه، تنها به یک مرد(نامزد، شوهر) توجه کرده و بقیه تواناییهای جسمی و روحی خود را صرف سازندگی میکنند.
نویسنده، در مورد نتایج اختلال در مرحله چهارم میگوید: در مرحله چهارم، ممکن است دو نوع اختلال به وجود آید؛ نخست، عوض شدن نقش پسر و دختر که خطر همجنسخواهی از همین جا به وجود میآید و دوم، تثبیت در این مرحله و متوقف شدن رشد شخصیت است که باعث میشود پسران همیشه تشنه قدرت و خواهان تسلط بر دیگران بوده و دختران به موجوداتی کاملاً گیرنده تبدیل شده و همیشه اسیر توجه دیگران باشند. اینان همواره مجبورند پذیرش خود را به خویشتن و دیگران اثبات کنند؛ از این رو، چنین زنانی از سازندگی و به ویژه استقلال شخصیت بازمیمانند.
متأسفانه امروز در بیشتر جوامع بشری، این توقف شخصیت به عناوین مختلف تشویق و تبلیغ میشود. عرضه کردن زنان بی بند و بار و عشوهفروش بر پرده سینما یا تلویزیون و امثال آن و الگو کردن آنان، یا نمایش شخصیتهای کاذبی که به سرعت آدم میکشند و بر تصاحب زنان بسیار و نداشتن همسر و ویرانگری میبالند که از بدترین نمونههایی هستند که دختران و پسران را از رشد و رسیدن به مرحله بلوغ روانی باز میدارد.
نویسنده در ادامه، به بیان بعضی از نتایج فردی و اجتماعی فرهنگ ابتذال میپردازد و میگوید: زنان و مردانی که از چنین فرهنگی تأثیر میپذیرند، همیشه از زوال قدرتِ جلب و نفوذ، نگران و ناراضیاند، به شدت از روزگار پیری میهراسند و عطش رنجآور آنها برای پیروزی خاموش شدنی نیست. چنین زنان و مردانی بهطور طبیعی طعم محبت واقعی را نچشیدهاند و مجالی برای مهرورزی، عشق و قبول مسئولیت ندارند. شاید به همین دلیل است که اکنون بیش از 63 درصد خانوادههای آمریکایی تکوالدی هستند، زیرا لازمه زندگی مشترک، گذشت، قبول مسئولیت، مهرورزی و محبت انسانی است و چنین ویژگیهایی با ایدهآلها و نمونههای عرضهشده در آن جامعه که هنری جز نفوذ بر دیگران و جلب توجه آنها ندارند در تعارض است. زندگی خانوادگی، نه مکانی است برای تصاحب همه زنان و نه مجالی برای جلب توجه همه مردان.
در مقابل، زنانی که به مرحله تکامل و بلوغ روانی رسیده اند، زنانی سازنده، دانشمند، ایثارگر و خدمتگزارند و در تمام جوامع از این سبکسریها به دور بوده، در زندگی و سلوک اجتماعی به مراتب از دیگر زنان، سادهتر زیسته و شخصیت بالغ آنها اسیر جلب کردن دیگران نیست. آنها لباسهای جلف نمیپوشند، کمتر از دیگران در انظار، آرایش میکنند و عموماً در زندگی خانوادگی موفقاند.
بنابراین، فاصله گرفتن جامعه از فرهنگ حجاب و رعایت نکردن حریم بین زن و مرد، عامل بسیاری از مشکلات روانی و اجتماعی برای افراد، به ویژه زنان است؛ چنانکه نویسنده در ادامه میگوید: «هر چه زنان و دختران در استفاده از وسایل آرایش و زیبایی بیشتر افراط کنند، عطش آنها در خودنمایی و جلب توجه دیگران بیشتر میشود و وابستگی و بیارادگیشان شدیدتر میگردد. روشن است که این روند به خودی خود نفاق، کرنش، قبول اسارت، سبکسری، از خود بیگانگی، بیتفاوتی به دیگر مسائل انسانی، سطحی بودن در اندیشه و عمل، احساس دلتنگی و بالاخره در روزگار میانسالی و پیری، اندوه و رنج پایانپذیری را به ارمغان خواهد آورد و با سپید شدن هر تار مو و آشکار شدن هر خطی بر چهره، گویی ذخیره حیاتی اینگونه زنان پایان میپذیرد، زیرا از تنها وسیله دلگرمی و امید برای زندگی، چیزی باقی نمانده است.»
این نویسنده سپس به تأثیر رعایت حجاب در رشد و تکامل شخصیت زن پرداخته و می گوید: در برابر این توصیهها، ادیان توحیدی نیز شیوهای توصیه کردهاند و یکی از مؤثرترین روشها برای رشد شخصیت زن و آزادی از قید وابستگی به جلب توجه و خودنمایی، پوشیدگی و مستوری است. پوشیدگی برای دختران از زمره نیازهای اساسی برای رشد و بلوغ روانی در این مرحله است که باید در دوران نوجوانی تأمین شود. دختران با مستور نگه داشتن خویش بهغیر از محدوده خانواده در حقیقت اختصاصی بودن جلبتوجه دیگران را میآموزند تا بعدها نیز از این گیرندگی و جذابیت در محدوده خانواده بهطور سازنده استفاده کنند و این نهاد مقدس را تحکیم بخشند. این تمرین(حجاب) در حقیقت تعدیلی است در برابر خواست طبیعی.
نویسنده در پایان، زنان و دختران را متوجه ارزشهای واقعی خود کرده و میگوید: مواهب خداوند به زنان تنها زیبایی ظاهری نیست که با پایان یافتن آن، زن به پایان نقش خود در حیات اجتماعی نزدیک شود. ارزش زنان به کسب کمالات و فضیلتهای اخلاقی و انسانی و جلب رضای خداوند متعال است، نه اصرار بیهوده بر جلب توجه دیگران. متأسفانه بزرگترین بازنده این بازی، زنان خواهند بود.
تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
خبرهای تصادفی روزنامه شیراز نوین