[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۰۹۷
  • دوره جدید

آسیب‌پذیری سینما در بازنمایی جنگ ، روزنامه شیراز نوین

تحقیق و گردآوری- فرزانه صنعتی
امروزه و با تغییر سبک زندگی نوجوانان، شخصیتی می‌تواند برای آنان جذاب باشد که علاوه بر دارا بودن وجه قهرمانی و جسارت، دل‌مشغولی‌های یک نوجوان معمولی را نیز موردتوجه قرار داده باشد.
به گزارش ایرنا، در دو دهه اخیر و پس از تولید انبوه فیلم‌ها در ژانر دفاع مقدس و جنگ که عمدتاً قهرمانانشان بزرگسال بودند، موج دیگری از فیلم‌ها شروع به تصویرسازی از قهرمانان نوجوان در اثنای جنگ کردند. فیلم‌هایی مانند کانیمانگا، دوئل، مهاجر و... دیگر نیاز نسل جدیدتر و نوجوان امروزی را برای شناخت جنگ و آسیب‌های آن برآورده نمی‌کرد و سینما در زمینه بازنمایی جنگ و تلخی‌های آن نیازمند قهرمانان نوجوانی بود تا کودک و نوجوانان نسل اول و دوم بعد از جنگ را با آن آشنا کند.
بنابراین این دهه به شکلی خودجوش شرایط را برای خلق شخصیت نوجوانان قهرمانی فراهم کرد که از دل جنگ سر برآورده بودند. نوجوانی که جوشیده و خروشیده و با تفنگی که هم قد و قواره خودش است، به دل جنگ زده و حالا صفحه‌ای سفید از جنس سینما منتظر روایت رشادت‌های اوست.
اتوبوس شب؛ ۱۶ساله‌ای که دیگر بچه نیست!
یکی از فیلم‌های قابل تأمل در این دهه اتوبوس شب است. فیلم اتوبوس شب ساخته مرحوم کیومرث پوراحمد در سال ۸۵ در ادامه همین مسیر قرار گرفته. شخصیت محوری فیلم، عیسی، نوجوانی ۱۶ساله است که قرار است اسرا را با اتوبوسی از مرز عقب ببرد. علاوه بر اینکه در سکانس‌های ابتدایی، عیسی بر «دیگر بچه نبودن» خودش اظهار می‌کند، راننده اتوبوس با بازی مرحوم خسرو شکیبایی نیز این را تأیید می‌کند و دیگران هم توقعی جز این از او ندارند.
در قسمتی از دیالوگ معروف فیلم، مهرداد صدیقیان، بازیگر نقش عیسی می‌گوید: «روزی ۱۶ساله بودم، دو روز بعدش باز هم ۱۶ سالم بود، اما دیگر بچه نبودم. بزرگ شده بودم.» این تأکید بر پیوستن نوجوان ۱۶ساله به جرگه رزمنده‌های واقعی که البته در فیلم نیز رگه‌هایی از تمایلات نوجوانانه او را می‌بینیم، نشانه از ادامه همان رویه فیلم‌های دهه هفتاد با قهرمانان مردانه اما در شکل و شمایلی نوجوانانه است که نقش نوجوان در محوریت روایت فیلم‌هایی در این ژانر، قهرمان‌پرورانه و به سمت اسطوره و الگو شدن متمایل می‌شود.
بزرگ‌مرد کوچک؛ رشد جهش‌گونه از دنیای نوجوانی به بزرگسالی
بزرگ‌مرد کوچک فیلمی است که زندگی‌نامه شهید بهنام محمدی را در اوج قهرمان‌پروری این دهه در سال ۹۰ روایت می‌کند. فیلمی به کارگردانی صادق صادق‌دقیقی که زندگی شهید محمدی را با همه آنچه بر وی گذشته، به تصویر می‌کشد. 
در اینجا نیز ادامه همان قهرمان‌سازی از نوجوانانی را شاهدیم که بی‌مقدمه به دل جنگ می‌زنند، از بعثی‌ها می‌گریزند و گویی جهان فیلم با عظمت میدان جنگ در دست آنهاست. نام فیلم نیز گویای همین رشد جهش گونه از دنیای کودکی و نوجوانی به بزرگسالی است. رشدی که جنگ و شرایط منحصر به فرد آن موجب رقم زدنش می‌شود که البته در سال‌های اخیر دستخوش تغییرات جالبی شده است.
میانه دهه ۹۰ و دو تعبیر متفاوت از نوجوان قهرمان!
سال ۹۶ بود که دو فیلم تنگه ابوقریب و بمب، یک عاشقانه تولید و راهی سینماها شد. تنگه ابوقریب روایتی واقعی داشت از دفاع لشکر عمار یاسر در تنگه حساس و مهم به نام ابوقریب و بمب، یک عاشقانه، از فضای خط مقدم جبهه به شهری جنگ زده با تمام مصائبش پرتاب شده بود و قصه‌هایی از زندگی آدم‌ها در دل شب و روزهای جنگ و بمباران روایت می‌کرد. هر دو فیلم نوجوانانی داشتند که این بار به جای اصل قصه، در حاشیه روایت اصلی قرار داشتند، اما نقشی مهم و پیش‌برنده در کلیت داستان ایفا می‌کردند.
عکاسی به‌جای تیراندازی؛ ثبت واقعیات جنگ اهمیت می‌یابد
علی، با بازی مهدی قربانی، در تنگه ابوقریب نوجوان عکاسی بود که پدرش جانباز شده بود. او برای ثبت عکس و فیلم به جبهه آمده بود و طی اتفاقاتی که رخ می‌دهد به خط مقدم هم می‌رود و در جنگ هم شرکت می‌کند. اما تفاوت این فیلم با موارد قبلی در این است که علی برای هدف دیگری به جبهه آمده و آن هدف برای او مهم‌تر از جنگیدن جلوه می‌کند. علی برای ثبت فیلم و عکس به جبهه آمده تا روایتگری باشد برای نسل‌های بعد از خودش. روایتگری که جنگ را با تمام واقعیتش برای آیندگان ثبت می‌کند.
در حقیقت آنچه در اینجا بار محتوایی نسبت به قهرمان‌پروری‌های فیلم‌های دهه گذشته ایجاد می‌کند، تغییر نقش نوجوانان در جبهه و جنگ و به تصویر کشیدن وجهه دیگری از حضور مؤثر آنان در این فضاست. حضوری که اتفاقاً به مذاق نسل فعلی که هیچ رنگ و بویی از جنگ ندیده، بیشتر خوش می‌آید و همذات‌پنداری می‌کند.
حکایت زیست مدام با مرگ بر صدام!
فیلم بمب، یک عاشقانه اما کاملاً از فضای جنگ و خط مقدم به معنای مواجهه مستقیم با گلوله و زیر آتش جنگ بودن فاصله می‌گیرد و شهری جنگ‌زده را روایت می‌کند. شهری که بخشی از نوجوانانش را به جبهه می‌فرستد یا فرستاده، که برادر ایرج نیز یکی از آنهاست. و بخشی از نوجوانانش را راهی مدرسه و کلاس و کتاب می‌کند تا میان پنجره‌های چسب‌زده و زنگ آژیر خطر درس بخوانند. درست است که ماجرای فیلم میان بزرگسالانش در گیر و دار همان نوجوانان به جبهه رفته می‌گذرد، اما ماجرای اصلی میان بچه‌هایی است که مانده‌اند و به هر دلیلی به جای تفنگ، کتاب در دست دارند.
فیلم وجه پررنگ و متمایزی دارد و آن نحوه تربیت و پرورش همین نوجوانان نرفته به جنگ است. نوجوانانی که با سیستم تربیتی دهه ۶۰ سرکوب می‌شوند و با شعارها و مرگ بر صدام‌ها روزشان را شب می‌کنند. شرایطی انکارناپذیر که البته به تصویر کشیدن آن موجب شد پای بخش مغفولی از نوجوانان سال‌های جنگ با رفاقت‌ها، عشق و عاشقی‌ها، دل‌مشغولی‌ها و مشکلاتشان به سینمای ایران باز شود.
جای خالی فیلمی درخور درباره زندگی شهید فهمیده
در سال‌های بعد نیز همان‌طور که جای خالی فیلمی داستانی و درخور درباره شهید نوجوان حسین فهمیده در میان آثار سینمایی دفاع مقدس شدیداً حس می‌شود، فیلم‌های قابل تأملی چون ۲۳ نفر، موقعیت مهدی و یدو ساخته می‌شوند. ۲۳ نفر با روایتی حقیقی از آنچه بر سر ۲۳ نوجوان در اسارت آمده، باز از خط مقدم فاصله می‌گیرد و در ساختاری متفاوت به اصل انگیزه حضور پسران نوجوان در جنگ می‌پردازد. ۲۳ نوجوان کاملاً متمایز که حالا در اسارت، دوربین به هرکدام به نوعی نزدیک می‌شود و ناشناخته بودن شخصیت قهرمانان فیلم‌های پیشین اندکی تسیهل می‌یابد.
یک نوجوان قهرمان با تمام دل‌مشغولی‌هایش بسازیم
در تمام این آثار نوجوانان دو گونه با جنگ مواجه می‌شوند؛ یا قهرمان‌اند و رودررو به جنگ با دشمن رفته‌اند، یا پشت جبهه مانده‌اند و اثرات جنگ را در لحظه‌لحظه زندگی‌شان حس می‌کنند. دو دسته با ابعاد متفاوت از زندگی و شرایط که هرکدام می‌توانند مخاطب زیادی داشته باشند. اما آنچه واضح است، دور بودن و عدم درک درست نوجوان فعلی از شرایط جنگ است. آن هم نه شرایط جنگ به صورت کلی، بلکه شرایط جنگ برای آمال و آرزوها و شرایط نوجوانانی چون خودش. طبعاً در حال حاضر با توجه به زیست متفاوت و سبک زندگی دگرگون شده، شخصیتی می‌تواند برای نوجوانان جذاب باشد که علاوه بر دارا بودن وجه قهرمانی و جسارت، که در فیلم‌های «اتوبوس شب» و «بزرگ ‌مرد کوچک» به آن اشاره شد، دل‌مشغولی‌های یک نوجوان معمولی را نیز در بطن پرداخت شخصیتی خود داشته باشد. چنانچه در «بمب، یک عاشقانه» و «تنگه ابوقریب» این مهم با شخصیت‌پردازی جزئی‌تر و توجه به دیگر ابعاد حضور نوجوانان در جنگ، به‌درستی مورد اشاره قرار گرفته بود.

 

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

متن نظر

کد امنیتی