[ فردا را به امروز می آوریم ]
  • آخرین شماره ۲۴۴۵
  • دوره جدید

مهاجرت کنیم یا افسرده شویم؟، روزنامه شیراز نوین

یکی از عمده دلایل مهم مهاجرت، بسته بودن فضای اقتصادی کشور است که البته طرح این سؤال را در ذهن جوانان مترتب می‌کند که مهاجر شویم یا افسرده؟ اقتصاد و فعالیت‌های منشعب از آن در قانون حول سه محور دیده شده است؛ اقتصاد دولتی، خصوصی و تعاونی که متأسفانه اقتصاد ایران دچار تورم در بخش فعالیت اقتصاد دولتی شده است و این غول اجازه فعالیت به هیچ‌کدام از دو بخش دیگر را نمی‌دهد.
از طرفی فعالیت در بخش خصوصی نیازمند سهم آورده کلانی است که از عهده سرمایه‌گذاران داخلی برنمی‌آید یا تمایل دارند بخش مهمی از سرمایه‌گذاری را با تسهیلات بانکی انجام دهند، اما برای دریافت تسهیلات بانکی باید کارشناسان ارشد بانک را مجاب کنند که طرح ارائه شده برای فعالیت صنعتی کاملاً درآمدزاست و از عهده پرداخت اقساط آن برمی‌آیند.
این دقیقاً همان نقطه توقف سرمایه‌گذاری و کارآفرینی بخش خصوصی است؛ چراکه در اکثر اوقات این بخش قادر نیست دلایل قطعی برای سودآوری طرحش ارائه کند. از طرفی دولت بزرگ‌ترین مسبب رکود در بخش خصوصی است؛ چراکه روابط اقتصادی‌سیاسی مشخصی با دولت‌های خارجی ندارد و همچنان موضوع برجام در هاله‌ای از ابهام باقی مانده است و اگر صنعتگران ایرانی دست به تولید و صادرات بزنند، معلوم نیست بتوانند ارزهای رایج را به کشور بازگردانند؛ چراکه ممکن است بانک‌های خارجی ارز‌ها را در خزانه خود نگه دارند. 
بخش تعاون نیز با تأسی از بخش خصوصی نمی‌تواند آینده روشنی را متصور شود؛ چراکه اگر سرمایه‌گذار بخش خصوصی بخواهد از سرمایه خود به علاوه بانک استفاده کند، اما سرمایه بخش تعاون متشکل از سرمایه‌های خرد هزاران نفر از اعضاست که در صورت عدم توفیق در روند فعالیت باید پاسخ‌گوی تمامی سهام‌داران باشد که البته وظیفه سنگینی است. عمده دلیل ناموفق بودن دو بخش یادشده در مقابل بخش دولتی، مانع‌تراشی‌های دولتی با قوانین کهنه و فرسوده بوده که البته نیازمند آپدیت شدن است. 
آپدیت شدن قوانین وظیفه مجلس شورای اسلامی است، اما در طول یازده دوره گذشته انگار سطح معلومات نمایندگان در حد و حدود ارائه قوانین جدید تجاری و تولیدی نبوده است تا با یک قانونگذاری مهم سد‌های روبه‌روی فعالیت بخش‌های خصوصی و تعاون را بردارند. 
حالا در شرایطی هستیم که اقتصاد کشور بر ریل مطلوب و تولید ثروت نیست. با این روش اشتغال به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد و با تأثیری که بر بازار اشتغال به وجود می‌آید، آینده جوانان و آن دسته از نیروهای آماده کار تیره و تار می‌شود. این در حالی است که ممکن است کار باشد، اما دستمزدها آن‌قدر پایین است که پاسخ‌گوی ایاب و ذهاب کارگران هم نمی‌شود تا چه رسد به تشکیل خانواده و فرزندآوری. 
در سال‌های گذشته جوانان بسیاری به دنبال کسب مدارک دانشگاهی رفتند که اینک با افت جنسیتی در دانشگاه‌ها مواجه شده‌ایم؛ در واقع کرسی‌های دانشگاهی از سوی پسران به دختران واگذار شده است. اینک اکثریت دانشجویان را دانشجویان دختر تشکیل می‌دهند که احتمالاً آنان نیز به صفوف بیکاران دارای مدرک آموزش عالی خواهند پیوست. هرچند در این رابطه وزارت علوم نیز مقصر است؛ چراکه با واگذاری تحصیل به مؤسسات مختلف، راه مدرک‌گرایی در قبال دریافت پول را باز گذاشته و از طرفی به نیاز صنایع و بازار کار در یک پژوهش مفید بی‌اعتنا بوده است. 
حالا اما جوانان دارای مدرک عالی، بیکار در کشور سرگردانی را تجربه می‌کنند. در این رهگذر راهی به جز مهاجرت به نظر آنان نمی‌رسد که البته رفتن نیز نیازمند حمایت‌های مالی خانواده است و باید دید خانواده‌ها تا چه میزان می‌توانند از فرزندان خود حمایت کنند. 
در نهایت وقتی ماجرای حمایت از فرزندان پیش می‌آید، معمولاً این خانواده‌های کم‌جمعیت هستند که می‌توانند نهایت همکاری را با فرزند مهاجر خود داشته باشند. با این اوصاف وضعیت اقتصادی «بد» اولین و مهم‌ترین دلیل برای مهاجرت از کشور است. ما تا وقتی نتوانیم وضعیت اقتصادی معیشتی ملت را درست کنیم، جوانان از کشور خواهند رفت یا اگر بمانند، دچار افسردگی خواهند شد. این دو مقوله یعنی رفتن و ماندن به شرط افسردگی، بر آینده جمعیت تأثیرگذار است. در حالی که نه امکان اشتغال هست و نه ازدواج و فرزندآوری، در واقع هویت انسان زیر سؤال می‌رود و با این روش بنیان‌های اجتماعی یکی پس از دیگری فرو خواهد ریخت. راهکار اساسی بازسازی نظام اقتصادی و بازگشت به هویت ملی است که متأسفانه مورد بی‌توجهی دولت‌ها قرار گرفته است.

تاکنون نظری برای این خبر ثبت نشده است!
ثبت نظر جدید
نام و نام خانوادگی

آدرس ایمیل

متن نظر

کد امنیتی